تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

چهل و چهار ماهگی

سلااااااااااااااااااااااااام یه سلام خوش رنگ و بو به فرشته های زندگیم که جون و نفس من هستن امروز به سلامتی 44 ماهه میشید چقد سریع می گذرند این لحظه های شیرین ....لحظه های ناب مادرانه لبریز از ترشی و شیرینی همراه با ترس و نگرانی چه خوب شد که با آمدنتان همه دنیای ما را از نو ساختید خداوندا شکرت خدایا از تو می خواهم غنچه های زیبای باغچه سبز ما را همیشه در پناه خودت حفظ کنی دور از گزند هر ناملایمی و تلخی مبادا که تندی های روزگار خاطر نازنینشان را آزرده کند سلامتی و عاقبت بخیری به همه ما عنایت کن خداوند همیشه مهربان ...
17 تير 1393

بپرس نظرت چیه

سلام سلام سلام یه سلام گرم تابستونه 11 تیرماهی خدمت شما و همه دوستای عزیزم امیدوارم به همگی شما خوش بگذره ... اینجا گرما بیداد می کنه والا راستی اول کاری ماه مهمانی خدا رو تبریک میگم امیدوارم بهره مندان ازین خوان نعمت الهی برای بازماندگان راه دعا بفرمایند.... عرض خدمت فرشته های خودم می رسیم به اهم اخبار از اول هفته ای که توش هستیم یعنی 7 تیر ماه فرشته های من دوباره میرن مهد شیفت صبح مهمانی خونه مامان جون اینا به سلامتی تموم شد و برگشتیم سر خونه زندگی خودمون بچه ها عادت کردن دوباره خدا رو شکر ظهر هم بعد مهد یکی دو ساعت میرن منزل مامان جون تا تایم ما تموم بشه شیطنت و شیرین زبونی همچنان ادامه داره کنجکاوی و خرابکاری ایضا دع...
11 تير 1393

خداحافظ بهار

سلام و صدتا سلام به عزیزای دلم حالتون چطوره آلبالوهای خوشمزه من خوش و سلامت هستید انشالا .... هر جا هستید امیدوارم که چرخ روزگار به مراد دلتون بچرخه امروز آخرین روز بهاره و فردا فصل گرم تابستون شروع میشه عرضم خدمت شما که توی ماهی که امروز آخرین روزشو سپری می کنیم مهد کودکتون تعطیل شد و خونه مامان جون بودید به صرف بازی و شیطنت و آتیش سوزوندن برنامه کاری ما توی این ماه به خاطر تغییر ساعت کاری و حضور در ساعت 6:30 صبح این بوده که از شنبه تا چهارشنبه خونه مامان جونیم و آخر هفته ها تشریف می بریم منزل به خاطر اینکه اون بنده خداها نیاز به تمدد اعصاب دارند و من می دونم با این وروجکا چی می کشن گاهی اوقات صبحا با باباجون میرید...
31 خرداد 1393

چهل و سه ماهگی

سلام و صد تا سلام به فرشته های من صبح 17 امین روز خردادیتون بخیر امروز به سلامتی 43 ماهه میشید و به خاطر این نعمت همیشه خدا رو شاکر و سپاسگزارم اینو بدونید هر جا که باشید و در هر شرایطی همیشه براتون آرامش ، سلامتی و موفقیت و عاقبت بخیری آرزو دارم بدونید که هستی و زندگی و ضربان قلب ما هستید تا ابد عاشقتونم دردونه های من       ...
17 خرداد 1393

داینوسپیس

سلام به عزیزای دل من حال و احوالتون خوبه خوش می گذره بهتون ترزیوی همیشگی من برای شما سلامتی و شادمانیه عرض کنم حضور مبارکتون توی این مدت زمانی که ننوشتم بدلابل مختلف از جمله مشغله کاری و ......بارها و بارها توی ذهنم پست فرستادم و وب رو آپ کردم چه لحظه های شیرینی که دلم می خواست همون لحظه براتون بنویسم و نشد منو ببخشید ...روزی که این وبلاگو درست کردم با خودم عهد کردم تا اونجا که ممکنه خاطراتتون رو بنویسم ولی انگار زیادی به خودم غره شدم و به عبارتی سنگ بزرگ برداشتم ولی امیدوارم بعدها به من خرده نگیرید راستی 25 اردیبهشت وبلاگمون 3 ساله شد به طور خلاصه توی یک ماه گذشته اینطور گذشته هوا بسیار گرم شده .....از مهد کودک...
7 خرداد 1393

چهل و دو ماهگی

سلام و صد تا سلام به فرشته های زندگیم حالتون خوبه چهل و دو ماهگی مبارک باشه هم به شما هم به ما چقدر به خودم می بالم که خدای مهربون با وجود شما بزرگترین لطف و عنایت رو در حق ما کرد و ما رو از بالاترین لذت هستی بی نصیب نگذاشت تمام شیرینی های دنیا گوارای وجود نازنینتون که با حضور شما همه لحظه هامون سبزه و کاممون همیشه شیرین خدایا به پاس این همه خوبی و لطف همیشه مدیون آستان قدسیت هستم ما را به خود وامگذار   ...
17 ارديبهشت 1393

بهار نوشت

سلام و صد تا سلام به دردونه های خوشگل خودم حال و احوالتون خوبه خوش هستید امیدوارم هرجا هستید دنیا به کامتون باشه و لحظه های زندگیتون سرشار از شادی و آرامش باشه حتی اگه سخت باشه که سختی زندگی ناگزیره و لی  از خدای مهربون می خوام شما رو بر هر سختی و ناملایمی پیروز کنه تا روزی که زنده باشم  بزرگترین آرزوی من برای شما سلامتی و عاقبت بخیری شماست شیرین زبونای من این روزها و لحظه های شیرینی که با شما می گذرونم خیلی خیلی دوست داشتنیه هر چند گاهی سخته و گاهی از کوره در میرم  و انگار خمیره وجودی من در کوره مادرانگی به پختگی نرسیده آزمون و خطا و کوتاهی های منو ببخشید روزها به مهد میرید و امان از دل مادرای شاغلی ...
9 ارديبهشت 1393

چهل و یک ماهگی

سلام این روزها انگار سوار اسب باد شدن چقدر تند و تند می گذرند امروز رسیدیم به یک هفدهم خوب دیگه چهل و یک ماه گذشت از روز تولد سبزتون در برابر هر چه که به من می بخشید از مهر و عشق و محبت کاشکی دستانم خالی نباشد که شما مالک قلب و روح من هستید می بوسمتون و همیشه همیشه همیشه عاشقتونم توضیح نوشت : این عکسا هم شده حکایتی برای خودش پریشب کابل دوربینو پیدا نکردم دیشب خسته بودم الان هم اومدم اداره یادم رفته دوربینو بیارم در نتیجه عکسا در پست بعدی به امید خدا ...
17 فروردين 1393