پنجاه و چهار ماهگی
سلام به گلهای بهاری خودم حالتون چطوره بازهم یه هفدهم دیگه نوید یک ماه بزرگ شدن شما و باز هم زمزمه قلبی همه آرزوهای من برای شما که از خدای مهربون می خوام امروز پنجاه و چهار ماهه شدید 4/5 سال گذشت از هفدهم آبان هشتاد و نه و چه پر فراز و نشیب بوده این مدت ... انقدر سریع گذشت که باورکردنی نیست من هنوز توی خیالم از شیر و پوشک شما خاطره دارم شما ولی رو به جلو و سوالات جدیدتون که میخکوبم می کنه تارا : ما کی میریم پیش دبستانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدای مهربات من تکه های روحم را نگهدار باش .... **مدتیه که دلم می خواد یه پست درست و حسابی بزارم و وقایع این مدت رو تعریف کنم ایشالا به زودی ان...
نویسنده :
مامان انیس
23:19