تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

زمستون اومده

1390/10/1 18:02
نویسنده : مامان انیس
355 بازدید
اشتراک گذاری

يه سلام خيلي خيلي گرم تو اين روز و شباي سرد به جوونه هاي زندگي

حالتون خوبه ؟ م‍‍ژده بدم بهتون كه امروز اولين روز از آخرين فصل سال يعني زمستونه ديشب هم بلند ترين شب سال بود يعني يلدا طبق آئين و سنت ايران زمين هميشه به اين مناسبت مردم شب زنده داري مي كنن و بساط آجيل و انار و هندونه و سيب قرمز و البته فال حضرت حافظ مهياست .يه محفل گرم در كنار همه عزيزن و فاميل و البته بهانه اي قشنگ براي در كنار هم بودنشون

عرضم خدمت شما كه روز شنبه غروب اومديم خونمون و اين هفته مثل هميشه مامان جون صبحا پيشتونه و البته بابايي هم اگه برسه در طول روز بهتون سر مي زنه شما ديگه شيطنت رو به اعلا درجه رسوندين و ماشالا به جونتون مجبورمون كردين حداقل وسايل و لوازم در دسترستون باشه.تلويزيون خودمون رو هم بلد شدين كه چه جوري خاموش كنين و هر موقع ميل مبارك كشيد انگشت كوچولوي نازنين شما دگمه بيچاره رو نوازش مي كنه

تو اين هفته هر دوي شما متأسفانه دچار تب و سرما خوردگي شدين و سه شنبه رفتيم دكتر و دوباره بساط دارو خوردن فراهم شده وقتي شيشه هاي شربتتون رو مي بينم از ته دلم مي خوام كه خودم به جاي شما بخورم كه مباداتلخي دارو آزارتون بده ولي خوب چاره اي نيست بايد شما بخورينشون اونم با چه دنگ و فنگي كه خدا مي دونه چقدر كلك مي زنيم تا دو قطره بره پائين كلا خيلي بد دارو هستين وتارا هم كه ياد گرفته زبونشو پشت دندوناش فشار ميده كه يه دفعه خداي نكرده دارو نخوره خلاصه گاهي اوقات دست به يقه ميشيم كار به جاي باريك مي كشه كه در اين مواقع بابا ايمان يا مامان جون پا در ميوني مي كنن.

ديگه براتون بگم كه به تازگي متوجه شدم كه پاس شير براي ماماناي دوقلو دار دو ساعته نه يك ساعت ( حيف اين هفت ماهي كه در بي اطلاعي گذشت .........) و بنده حقير ساعتاي مكشوفه جديد رو منتقل كردم روز پنجشنبه ( با هماهنگي رئيس محترم )و از اين هفته ديگه پنج شنبه ها نميرم اداره.

البته براتون بگم مثلا امروز كه تعطيل بودم از ساعت 5 بيدار شدم و فكر كنم تقريبا تا 1 ظهر سر پا بودم البته شما ها هر كدومتون يكي دو ساعتي صبح خوابيدين كلي كار كردم ولي وقتي دور و برمو نگاه مي كنم با وجوديكه از صبح مثل يه مرغ رو زمين نوك زدم واسباب بازي ولباس جمع كردم يه چيزاي كوچولويي هنوز زير تختاتون چشمك مي زنه ايشالا برا نوبت بعد

امروز براتون كارتون گرفتم كه تماشا كنين منم به كارام برسه يه دفعه نگاتون كردم ديدم اين منم كه دارم بره ناقلا و رئيس مزرعه رو مي بينم و هر دو شما مشغول كشفياتي در باب جارو برقي هستين .....

راستي ديروز برديمتون حمام و آقاي پدر دست بكار شدن و در مقام يك سلماني با تجربه ؟؟؟؟؟؟ كمي موهاي بلندتون رو كوتاه كرد براي اولين بار بدك نبود البته قيچيش هم تيز نبود

ديشب قرار بود بمناسبت شب يلدا بريم بيرون كه جور نشد منم بعد از خوابيدن شما نفهميدم چه جوري خوابم برد

الان تا يادم نرفته يه پرانتز باز مي كنم : يه عادت جالبي كه پيدا كردين اينه وقتي در جايي بسته باشه خيلي خوشگل رو زمن دراز مي كشن و از زير در داخلو نگاه مي كنين خيلي با مزه ميشين الهي من فداتون بشم

اينو مي خواستم تو پست قبلي بنويسم يادم رفته بود

بگذريم الان هر سه تون خواب هستين ، منم از فرصت استفاده كردم اومدم اينجا سري به شما و بقيه بزنم

خداي بزرگ و عزيزم اين دومين زمستونيه كه ني ني كوچولوهاي ما پيشمون هستن هزاران بار تو را سپاس مي گم و سلامتي و عاقبت بخيري اونا و همه كودكان پاك و معصوم دنيا رو ازت مي خوام..........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

علي خوشتيپ
1 دی 90 19:27
سلام خاله جون از كليپم ديدن كنيد . ميشه بهم راي بديد؟كد من :150 با اين كارتون خوشحالم ميكنيد
مامانی شیما وحدیث
2 دی 90 1:53
وای خدا چه دوقلوهای بامزه ای من عاشق دوقلوهام بااینکه میدونم بزرگ کردنشون خیلی سختی داره ولی به نظرم خیلی شیرینن ممنون عزیزم که به وب دخملیای منم سرزدین
مامان شینا
3 دی 90 0:45
امیدوارم زمستونو با خوبی و خوشی در کنار عزیزاتون سپری کنین