تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

عجب مهمونی خوبی

1390/8/22 18:40
نویسنده : مامان انیس
465 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دردونه ها حالتون خوبه گلای من.

ایشالا همیشه سالم و سرحال باشین.براتون بگم که جمعه شب به سلامتی مهمونی جشن تولد شما تو خونه مامان جون برگزار شد. خیلی خیلی بهمون خوش گذشت البته یه تعدادی از مهمونایی که دعوت کرده بودیم نیومدن ولی خوب در کنار همه عزیزانی که لطف کردن و اومدن لحظات خوشی داشتیم.مهمونی از ساعت ٧ شب شروع شد تا حدود ١٢ البته آخرین مهمونا ساعت ١ نصفه شب رفتن بعدش ما موندیم یه خونه پر از بادکنک و کاغذای رنگی و میز و صندلی هایی که باید جمع میشد و بچه هایی که حاضر نبودن بخوابن.جای دوستان خیلی خالی بود . دخملم حسابی مجلس گردونی کرد والبته باربد خان هم از بغل بنده نیومدن پائین اگه می اومد پائین شروع می کرد به گریه بعد از شام هم تارا خوابید و برای مراسم خاموش کردن شمع مجبور شدم بیدارش کنم تا مبادا در سالهای آینده منو مورد بازخواست قرار بده که من تو تولد یکسالگیم کجا بودم.

البته بگذریم که بد خلق و عصبانی بیدار شد و با دیدن فشفشه های روی کیک حسابی ترسید و گریه و زاری راه انداخت

کلی آهنگای قشنگ قشنگ هم داشتیم که به هممون انرژی می داد و جست و خیز فراوان نمودیم

همه فامیل لطف کردن و هدیه آوردن کلی اسباب بازی براتون آوردن و لباس و البته پول که امیدوارم بتونیم به شادی جبران زحمات و مهربونیهاشون رو بکنیم. البته اسباب بازیها یه خورده از بازه سنی بچه ها بزرگترن و فعلا باید تعدادیشون رو برداریم تا به موقع در اختیارشون قرار بدیم.

اونشب ساعت ٢ خوابیدین منم ساعت ٧ بیدار شدم رفتم اداره شما هم تا ١١ خواب بودین.ماشالا به جونتون که اینقدر شیطون و بامزه این. مجبوریم در همه اتاق ها رو ببندیم مادا برین و ریخت و پاش کنید شما هم همیشه از غفلت ما استفاده می کنید و به سرعت دنبال ما راه می رین تا برین توی اتاقا .

تارا که مستقیم میره سراغ میز تحریر خاله جون و کشوی پائینشو که قفل نداره باز می کنه و تمام محتویاتشو میریزه رو زمين چند روز پیش هم لواشکی برداشته بود و شروع کرده بود به خوردنش به موقع رسیذم وگرنه سلوفونش رو هم میل کرده بود.

باربد هم که مرتب میره سراغ سیم تلفن و تلویزیون و سرگرمیهاش فنی مهندسیه

فردا باید بریم واکسن MMR ( يكسالگي سرخك و سرخجه و اورويون رو بزنيم ) شايد هم بعدش من رفتم واكسن آنفلوآنزا بزنم.

راستي يه خبر ديگه اينكه امروز تولد آرشيدا گليه و به سلامتي يكساله شد.تولدش رو تبريك ميگم و منتظر روز جشن تولدش هستيم كه شايد جمعه آينده باشه

فعلا به اميد ديدار مي بوسمتون هزارررررررررررررررررررررررررررررررررر بار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)