تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

تب تارا

1390/8/11 17:18
نویسنده : مامان انیس
474 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به شيطون بلا ها حالتون خوبه الهي فداتون بشم من كه روزبروز ماشالا شيرين تر ميشين. بازم چند روزه براتون چيزي ننوشتم.

تو اين هفته متاسفانه روز يكشنبه كه از اداره اومدم ديدم تارا بشدت تب داره و بيحاله بهش قطره و شربت دادم و اونروز طفلكم 4 ساعت خوابيد ولي وقتي بيدار شد هنوز بيحال بود شب برديمشون دكتر هر دوشون رو معاينه كرد و دارو تجويز كرد  . روز بعد كمي بهتر شد و لي تبش مرتب ميره و بر مي گرده امروز دوباره مي برمش دكتر.

البته جونم براتون بگه با اينكه بيحال بود ماشالا يه ذره از شيطنتاش كم نشده و به امر شريف خرابكاري و ريخت و پاش به همراه داداش شيطونش تمام وقت مشغولن. روزي چند بارتمام خونه رو به هم ميريزين .كارمن فقط مرتب كردن و جمع و جور كردن خونه س.ديگه حتي نمي رسم غذا درست كنم .مجبوريم حاضري بخوريم بعضي وقتا

باربد ديگه قربونش برم خوب راه ميره و ذوق زده ميشه.البته دستاشو رو به جلو مي گيره كه نيفته.اين پسر طلا خيلي محتاطه

تو حرف زدن هم دارين پيشرفت مي كنين. در تمام اوقات بيداري در حال مكالمه هستين به زبون خودتون .گاهي اوقات وقتي اتفاقي مي افته يا يه خرابكاري مي كنين با آب وتاب مياين تعريفش مي كني.

تارا البته تو خواب هم حرف ميزنه .ميره ددر ( دخملي خواب نوردي مي كنه.بايد دور و برش حتما بالش و پتو ي زيادي بزارم تا زياد دور نشه ، قربونش برم با سرش روببالا پيشروي مي كنه ) يا باباشو صدا مي زنه يا در حال اختلاط با فرشته هاست.

ديگه اينكه يه مسافر داشتيم عمه اي دارم كه سالهاست شمال زندگي مي كنه و حدود 5 سالي ميشد كه نديده بودمش يعني از زمان مراسم ازدواجمون تو اين هفته اومده بود به شهر و ديارش سر بزنه حسابي عاشق بچه ها شده بود و موقع خداحافظي گفت كه دوتاييشون رو بده ببرم پيش خودم

جونم براتون بگه تو اين هفته مامان جون مياد پيشتون .خدا حفظش كنه اگه نبودواقعا نمي دونستم چكار كنم و شماها رو به كي بسپارم ..

خديا منو ببخش اگه گاهي اوقات باعث رنجش مامانم ميشم.

امروز خاله نيكي و آرشيدا نيومدن آخه طفلكي آرشيدا دوباره مريض شده و مامانش بردتش دكتر اين دفعه سينش درد مي كنه

امروز آخر وقت خاله جون اومد دنبالم اداره به همراه تارا كه ظاهرا تو خونه بي تابي كرده بود.ولي تو اداره خيلي آروم بود ماشالا .داشت محيط اداره رو شناسايي مي كرد. كلي براي حيوانات تاكسيدرمي شده ذوق كرد. ولي وقتي اومديم خونه شروع كرد به نق و نوق البته فكش خيلي درد مي كنه به خاطر دندوناش ، بغلش كردم و تاب تابش دادم تا خوابيد.بعدش باربد خوابيد. الهي فداتون بشم من.اميدوارم هيچ وقت بيماري و ناراحتي شما رو اذيت نكنه.

خداوندا سلامتي تمام فرزندان اين مرز و بوم پر گهر را از تو مي خواهم.

اينم يكي از عكساي جديدتون ( سري دوم آتليه ، فقط يكي رو آماده كرده ، فكر كنم بقيه تا زمان مدرسه رفتن شما حاضر بشن !!!!!!!!!)

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

مامان محمد پارسا
12 آبان 90 14:19
سلام نانازای خاله خدا بد نده چرا تب ؟ احتمالا به خاطر در آوردن مروارید های خوشکلت هست مواطب خودتون باشید با افتخار لینکتون کردم
مامان علی خوشتیپ
17 آبان 90 7:53
تولدتون مبارک الهی 120ساله شید
مامان پریاگلی
17 آبان 90 8:53
تولدت عزیزم پر از ستاره بارون 000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__* ______________* نی نی ناز نازیا انشاالله تولد 120 سالگیتون
مامان نیایش (کتاب آفرینش)
17 آبان 90 9:52
تولد نوگل های زندگیتون مبارک . امیدوارم که همیشه در کنار هم زندگی شادی داشته باشید .
مامان رهام
17 آبان 90 13:13
تولدتون مبارك
مامان خورشيد
17 آبان 90 15:04
تولدتون مبارك.الهي هميشه سلامت باشين و شيطوني كنيد.
مامان لیلا
17 آبان 90 20:12
انشاالله تا امروز که روز تولدشون تارا جان خوب شده .تولد یک سالگی مبارک.خوش به حالتون من هم خیلی دوست داشتم دو قلو داشته باشم.خدا حفظشون کنه.
sara
17 آبان 90 20:19
salaaaaaaam khoobi golam?hooora 2gholooha 1sale shodan behet tabrik migam azizam va az khodavande bozorg movafaghiyat va shadie in azizaye golo arezoomandam,boooos
مامان آنیتا
17 آبان 90 22:10
سلام بچه ها تولدتون مبارک باشه