تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

جوجه توپولی ها

1390/7/23 12:36
نویسنده : مامان انیس
847 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به نفسای مامی

حالتون خوبه شیطونیهاتون چطوره وقتایی که خوابین و ما زیارتشون نمی کنیم سلام گرم ما رو بهشون برسونید دلتنگشون میشیم

جونم برای گلام بگه روز به روز ماشالا دارین شیرین تر از قبل میشین مدام در حال راه رفتن هستین ) البته باربد در ابتدای راهه و حدود ٣ قدم بر میداره بعدش تند میشینه مبادا بیفته الهی فداش بشم بس که محتاطه ) دخملی هم که دیگه وقتی می برمش تو حیاط دوست داره رو زمین راه بره و لذت می بره از قدم برداشتناش

بالا رفتن از میزو صندلی که نگو جرأت نداریم یه صندلی رو از دور میز بکشیم بیرون سریع تارا نمیره سروقتش و سه ثانیه بعد رو میز سرپا ایستاده

ارتباطتون با هم خوبه همدیگه رو صدا می کنید تا مشترکا در یک صحنه حاضر و آماده باشین

این روابط خیلی خیلی بامزس تارا سریع از اتاق میره بیرون می بینه باربد نرفته دنبالش شاید سه بار بیاد به زبون خودش صداش کنه تا باربد بره بیرون

پنجشنبه وقتی رسیدم خونه شما خواب بودین بعدش بیدار شدین به شیطونی و بازی مشغول تا ساعت ١١ که به زور خوابیدین ماشالا به انرژیتون که تا تموم نشه اثری از خواب پیدا نخواهد شد. دیروز جمعه طبق عادت معهود ساعت ٦ بیدار شدم . یکی نیست به من بگه تو که روزای دیگه با غرو لند صبح زود بیدار میشیس چرا روز جمعه نمی خوابی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خلاصه براتون بگم که ساعت ٨ بیدار شدین بعد صبحانه و انجام کارهای مربوطه و بازی و شیطونی باربد حدود ١١ خوابید ولی ماشالا به تارا فلفلی با وجود خواب آلودگی شدید چشماشو رو هم نزاشت تا ساعت ٢ که باربد بیدار شد.

بچه ها مثل الاکلنگند یکیشون که می خوابه اون یکی بیداره تا من بچه داری فراموشم نشه یه وقت!!!!

بعد از ظهر بعد از ناهار و بازی و .... باربد خوابید تارا رو بردم حمام کمی آب بازی کرد و .. آوردمش بیرون مامان جون لباساشو تنش کرد و من رفت حمام باربد هم بیدار نشد در نتیجه غروب خاله جون بردش حمام

بعد شام  کمی رفتیم پیاده روی بعد اومدیم خونه سریال دیدیم شما ها حدود ١٠ خوابتون برد.الهی فدای این فرشته های کوشمولو بشم من

باربد ساعت ٧ بیدار شد و ظاهرا تارا هم ساعت ٨:٣٠ امروز هم بچه های گلی بودین ساعت ١١ که با مامانجون صحبت کردم خواب بودین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)