تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

روز دخملا

1390/7/7 11:35
نویسنده : مامان انیس
376 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به جوجه های قشنگم

حالتون چطوره ؟ ماشالا به جون خودتون و فضولیهاتون .الان اداره هستم و دلم برا دیدنتون پر میکشه.وقتی صبحا میام اداره اگه بیدار باشین و مارو تو لباس بیرون ببینید بهانه اومدن می گیرین و حتی حاضر نمیشین از بغلمون بیاین بیرون و برین پیش مامان جون.الهی فداتون بشم.برا منم خیلی سخته کاشکی میشد کار اداره رو ببرم خونه یا شما بیاین اداره ولی فعلا امکان نداره

دیروز بچه های گلی بودین وقتی از اداره برگشتم تقریبا ساعت 2 شده بود بهتون ناهار دادم بعدش خودمون ناهار خوردیم.شما ها هم که آویزون به میز و صندلی.الهی فدای دخملی بشم.پاشو میزاره رو پایه صندلی خودشو میکشه بالا چونشو می چسبونه به میز با دستای کوچولوش تموم وسایلی که رو میزه و نزدیکشه بهم میریزه.قاشق و چنگال و.... که اگه حواسمون نباشه به زمین سقوط می کنه

باربدهم میاد به صندلی من و یا باباش آویزون میشه ومی خواد بغلش کنیم تا با خیال راحت دست مبارکشو بزنه تو ظرف غذا

خاله جون برا تارا یه عروسک خریده تارا خیلی خوشگل بغلش می کنه و راه میره .ادای منو درمیاره ناقلا بخصوص وقتایی که با تلفن حرف می زنم.اونم گوشی اسباب بازیشو ور میداره و راه میره گاهی اوقات شماره هم میگیره.باربد بلا هم عاشق ماشین بازیه .

راستی شما وروجکا بازی با مکعبهای رنگی رو خیلی دوست دارین وقتی براتون می چینمشون روی هم دیگه از شدت ذوق فریاد میزنید و ظرف یه چشم به هم زدن خرابش می کنید منم دوباره درستش می کنم . شما دوباره بهمش میزنین و این بازی دهها بار تکرار میشه. منم از ته دلم دوباره

دیروز بعد از ظهر حدود ساعت 4 هر دوتون خوابیدین و نزدیک 6 بیدار شدین.

تو این فاصله منم بسرعت به کارهای خونه رسیدم و تموم رختخوابای شما رو شستم .چون دیگه شدن سفره غذا برا شما . شیشه شیرو برعکس میگیرین تا بریزه رو تشک و پتو اگه چیزی نیاد دیگه می دونید چیکار کنید.پستونکو فشار میدین با انگشتاتون تا شیر بریزه بیرون.

بعد بیدار شدن از خواب اومدین تو آشپزخونه غذاتون رو خوردین و رفتین سرکارتون ( بررسی وضعیت کشوهای آشپزخونه ) و تمام محتویاتشون رو ریختین بیرون و این موضوع هم البته مثل سایر موضوعات مورد علاقتون چندین بار تکرار شد.

شب کمی رفتین کالسکه سواری شاید خسته بشین و زود بخوابین.بابایی می گفت باربد هم دیگه تو کالسکه می خواد سرپا بمونه

ساعت نزدیک 12 خوابیدین بنده هم پشت سر شما بیهوش شدم.حتی ظرفای شام رو هم نشستم و گذاشتم برا امروز صبح.

می دونید که امروز روز دختر هست .این روز رو به تموم دخترها ی این مرزو بوم تبریک میگم و امیدوارم خداوند مهربون سلامتی و نشاط همیشگی به اونا و خانواده هاشون عنایت کنه.

 خدای بزرگ و عزیر همه نی نی ها رو در پناه خودت نگهدار و همشون رو صحیح و سالم نگهدار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

رادین
7 مهر 90 17:49
سلام تارا خانم، من رادینم، اومدم روز دختر را بهت تبریک بگم و برم. روزت مبارک