شيطونكاي ريزه ميزه

سلامي از ته دلم به ني ني هاي گلم

حالتون چطوره ؟ شيطوكا بلاهايي شدين ماشالا برا خودتون هاااااااااااااااا دست شيطونو از پشت بستين

تو چند روز گذشته باز هم به خاط كمبود وقت و اينكه كامپيوتر كمي ايراد داشت نتونستم سري به وبتون بزنم.  شما هم ماشالا تو اين هفته هيچي كم نزاشتين از شيطوني و وروجك بازي

تارا خانم امروز 5 قدم راه رفت و بعدش نشست . گلكم حسابي داره تمرين مي كنه . دندوناي نيش بالاييش هم تو راهه .طفلك خيلي اذيته .خوابش كم شده و كمي هم ضعيف شده ولي ماشالا قبراق و سرحال

باربدي طلا هم كه فكر كنم دندوناي جديدي تو راه داره و بشدت آبريزش داره دو روزيه كه دستشو ميگيره به چيزي و سر پا وايميسه . مثل اينكه واقعا نمي خواد چهاردست و پا بره. وضع خوابش الحمدالله خوب شده تحركش خيلي خيلي بيشتر شده

 سرو صداي دو تاتون هم كه ماشالا فوق العاده اس تمرين حرف زدن مي كنين. ميزان استفاده باربد از حروف مختلف بيشتره و تمرين بيشتري هم مي كنه .دو سه روزيه كه ميگه ديس ديس بخصوص وقتايي كه مي خوام پوشكشو عوض كنم

از نظر روابط عمومي تارا خيلي خوبه معمولا غريبي نمي كنه اما امان از باربد خان كه وقتي ميريم مهموني بغل كسي نميره .غريبي مي كنه وقتي مهموني نزديك به آخره تازه يخ پسرم باز ميشه .انگار جاي دوتاتون عوض شده چون تارا تا 4 ماهگيش وقتي مي رفتيم بيرون پيش هيچ كس نمي موند بجز مامان و بابا تازه كلي هم گريه مي كرد تا بخوابه. ولي باربد خيلي خوش اخلاق و خوش خنده طوري كه وقتي مي رفتيم مهموني من و تارا هميشه به گوشه اي مي رفتيم تا خانمي بخوابهو باربد هم بغل بقيه بود و راحت هم خوابش مي برد.

بگذريم انگار همين ديروز بود بدنيا اومدين نه انگار همين ديروز رفتم آزمايش دادم .الان ماشالا 9 ماه و ده روزتون هم گذشته خوشگلاي من انشالا 120 ساله بشين با عزت و سربلندي

از شيطوني هاتون بگم تارا خانم ميره تو آشپزخونه البته داداش هم به دنبالشه ، كشو رو بازمي كنه وسايلشو ميريزه بيرون باربد و هم پخش و پلاشون مي كنه اما ديروز خانم ديگه رفت نشست تو كشو . منم ازش عكس و فيلم گرفتم خيلي بي سروصدا رفته بود اصلا متوجه نشدم. قربونش برم سعي مي كرد بياد بيرون نتونست خودم آوردمش بيرون.

ديروز هم رفتين حمام كلي آب بازي كردين بعدش رفتيم بيرون دوري خورديم و مهموني رفتيم و آخر شب برگشتيم. شما شيطونا بيدار بودين. يه فيلم كارتون بابايي براتون گذاشت موقع تماشا يواش يواش خوبتون برد مثل فرشته ها

امروز جمعه ساعت 10 بيدار شدين صبحونه خوردين بازي كردين و برنامه خردسالان رو ديدين. ساعت تقريبا 1 خوابيدين تا 3 كه تارا بيدار شد و حدود 4 باربد. دوباره بازي و شيطوني و وروجك بازي تا ساعت 7 دوباره خوابيدين.ساعت 9 بيدار شدين. بعد از شام و تعويض لباس رفتين تو اتاقتون بازم كشوها رو بازكردين و همه چيو ريختين بيرون تارا دوباره رفت نشست تو كشو و لباسا رو ميريخت بيرون تحويل باربد ميداد و اونم مرحمت مي كرد ميزاشت تو دهنش  الهي قربونتون برم مننننننننننننن همه كاراتون شيرين و بامزس الان هم كه ساعت از11:30 گذشته هر دو تون با بابا ايمان رفتين پايين منم ريخت و پاش ها و آثار هنريتون رو جمع و جور كردم و بالاخره بعد مدتها تونستم بيام سروقت خاطراتتون

الهي به حق اين شباي عزيز ( امشب شب نوزدهم رمضان -شب قدر - و شب ضربت خوردن حضرت علي (ع ) هست ) تمام گرفتاران عالم رو به آرامش و سلامتي برسون و شادي رو مهمون دل همه بندگانت كن اي مهربانترين مهربانان