تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

بابونه ها

1390/4/19 2:24
نویسنده : مامان انیس
556 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عزیزای دلم.

 گلای من اولین روز ٩ ماهگی مبارکتون باشه ایشالا همیشه سلامت باشید.                                       ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

امروز صبح مامان جون اومد پیشتون منم با خیال راحت رفتم اداره . امروز خیلی بچه های گلی بودین. اصلا مامان جونو اذیت نکردین. الهی قربونتون برم دیگه حسابی ورجه وورجه  می کنید. سراغ همه چی میرین از روزنامه و کتاب گرفته تا تلفن و کنترل تلویزیون و سایر لوازم بزرگونه.

خوشگلای من چند روز پیش میله عروسکای ملودی تخت باربد رو به اتفاق هم شکستین و الان عروسکاش روانه سبد اسباب بازیهاتون شده و فعلا خیلی دوسشون دارین و جزء علاقمندیهاتون هستن.Orkut Scraps - Disney

ضمنا آقای باربد خان به عروسک میکی ماوس علاقه زیادی داره و زمانی که شدید گریه می کنه می برمش جلوی در کمدش با برچسبای میکی ماوس حسابی سرگرم میشه و همه چی یادش میره.

تارا خانم هم به کیتی کت علاقه زیادی دارهdeborah.mihanblog.com

 ظهر که از اداره اومدم دو بار خوابیدین و بیدار شدین تا ساعت ٨ که به خاطر پایش ٨ ماهگی رفتیم پپیش آقای دکتر مهربون . از وضعیت شما راضی بود و گفت از ظاهر تارا معلومه که کم می خوابه الهی فداتون بشم با تعجب به دکتر خیره شده بودین وقتی دندوناتون رو معاینه کرد بالاخره زدین زیر گریه و اما قد و وزن دخمل و پسمل:

تارا : قد : ٧٠   وزن : ٧٧٥٠ گرم

باربد : قد: ٧٢  وزن :  ٨٨٠٠ گرم

این ماه وزن گیری شما نسبت به ماه قبل بهتر بود . دکتر هم گفت که به همین ترتیب عمل کنم تا رشد خوبی داشته باشین

                    

بعد رفتیم خونه مامان جون اینا کلی ناز و ادا از خودتون نشون دادین. باباجون کلی باهاتون بازی کرد. بعد رفتیم خونه یکی از فامیلاسری بزنیم. با بچه هاشون حسابی سرگرم شدین . باربد نشسته بود یه دفعه افتاد زمین. طفلکم خیلی گریه کرد. نازنین ( نوه عموی بابا ایمان ) هم که پیش شما بود از گریه شما به گریه افتاد و با اینکه امسال میره مدرسه مثل بارون اشک می اومد از چشاش . مامانش گفت که خودشو مقصر می دونه طفلک کلی باهاش حرف زدم تا خندید.

وقتی از اونجا اومدیم بیرون شما دو وروجک تو ماشین خوابیدین و یکی دیگه از روزهای زندگی به شادمانی ورق خورد .

               

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

لیلا
21 تیر 90 8:51
سلام انیسه خانم خوبین شما؟میخوام اگه اجازه بدین چند کلمه برا تارا و باربد بنویسم سلام گلهای زندگی روز به روز دارین نازتر میشین. مامانتون که هر روز مطلب می نویسه منم سعی میکنم وقت کنم بخونم و از حالتون باخبر شم .مامان بابا تمام عشقشون امیدشون شما دوتایین. ایشا وقتی برزگ شدین و خانم و آقای تمام معنا، قدرشون بدونین نازهای زندگی. ماهمه دوستتون داریم .فعلا خدانگهدارتون باشه