تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

دی نامه

1392/10/30 15:00
نویسنده : مامان انیس
956 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام سلام

حال و احوالتون چطوره اول کار بگم این ویروس وب زدگی به ما هم سرایت کرده ........هی این صفحه مدیریت رو بالا پائین می کنم رفرش می کنم هی به خودم هشدار میدم که بابام جان بیا بنویس ولی نوچ نمیشه که نمیشه هی آخر سر شرمنده خودم میشم و دردونه ها

القصه امروز بعد سه هفته روزانه ننویسی یه تکونی به خودم دادم ببینم تا کجا پیش میرم ببینم این دی نامه رو می تونم بنویسم یانه

خدمت فرشته های نازنینم بگم اولین ماه فصل زمستون امروز تموم میشه و با توجه به نوشته روی تقویم 59 رو تا پایان سال بیشتر نمونده

پرونده امسال داره یواش یواش بسته میشه وااااااای که چقدر زود و سریع می گذرن این روزها ............حس و لذت خیلی چیزها رو به دل آدم می گذارند این ثانیه های شتابان

منم و گذر روزها و شیطنت و شیرینی بی مثال شما اگر در توانم بود تک تک لحظه ها را در مشت می فشردم مبادا که بروند و در آغوش زمان گم شوند ولی هیهات ...........

کوتاهی روزها ما را خانه نشین کرده بعد از اداره و مهد کودک فقط و فقط خانه ایم و از سر و کول هم بالامی رویم

کودکانم به لطف خدا همیشه پرانرژی اند و شاداب خدا را هزار مرتبه شکر که نیروی تمام نشدنی کودکی را در وجود نازنینشان به ودیعه گذاشته

من هستم فقط به لطف حضور کودکانم .....خسته ام و ......... روحم خسته تر از جسمم

چشم به آینده دارم و منتظر یک لحظه خوب و بی تکرارم 

خدای مهربانم همیشه شکرگزار تو بوده و هستم و خواهم بود و ایمان دارم که همیشه بهترین ها را به من عطا خواهی کرد

انقدر در نوشتن تنبلی کردم که خیلی چیزها یادم رفته توی هر لحظه سورپرایزی برامون دارید بس که ماشالا شیرین زبانید

مربی مهد خدا رو شکر راضیه ازتون شعر و سوره و بعضی کلمات انگلیسی و بعضی پایتخت ها رو یاد گرفتید 

توی خونه هم مدام مشغول بازی هستید و به همان نسبت دعوا ......میانجی گری فایده ای نداره دور کردنتون از هم به همین صورت فدای این دل معصوم و پاکتون برم که کینه و دلخوری درش جایی نداره خوش به حالتون که روح پاکی دارید و بد به حال ما که چقدر روحمون اسیر کینه و بدی شده

توی اوج دعوا و گریه همدیگه رو نوازش می کنید عاشق این بده بستانهای کودکانتون هستم از خدا می خوام که تا ابد و برای همیشه رابطتون همینطوری گرم بمونه و هیچ خدشه ای بهش وارد نشه

توی این ماه یعنی چهارشنبه گذشته اردوی مادر و کودک مهدتون برگزار شد و رفتیم پارک خانواده جمع شاد و شوق و ذوق کودکانه بچه ها چنان لذتی بهم داد که توی اون 4 ساعت سردی هوا رو فراموش کردم ولی تمام مدت سرپا بودم و دنبال شما که گربه های پارک هم  از دستتون آرامش نداشتند دیگه داشتم از نفس می افتادم که مدیرتون به دوتا از کمک مربی ها گفت حواسشو جمع باشه تا بتونم یه ذره بشینم خیلی خوش گذشت اونقدر با بچه ها بالا و پائین پریدم که مربی ها می گفتند کاشکی بیایید توی مهد کار کنید حالا قراره دو شغله هم بشم به سلامتی ( زندگی خرج داره دیگه )

برگشتن هم بابا ایمان اومد دنبالمون و توی ماشین از هوش رفتید بس که شیطونی کردید

آخرهفته هم عمه جان از شمال تشریف آوردن و ما خونه مامان جون تشریف داشتیم

روز پنجشنبه هم رفتیم که طبق قولی که داده بودم براتون دفتر و مدادشمعی بگیرم رفتم و دوسری خریدیم امااااااااااااااا ناگهان چشم باربد خان افتاد به ماشین ها و دیگه قدم از قدم برنداشت و حتی حیله پس دادن مدادشمع ها هم کارگر نشد و ایشون مصر بودن بر معاوضه ماشین و اعلام اینکه اصلا خرابش نمی کنم و من نقاشی دوست ندارم

نشون به اون نشون که یک ساعت بعد گله کنان اومد و گفت من مداد شمعی می خوام و من با لبخند فاتحانه که مگه خودت نگفتی عوضش کن خودت ماشین خواستی پس به قول معروف دبه نکن پسرک من

تارا اما محو نقاشی و رنگ کردن و سرش به کار خودش دخملکم عاشق نقاشیه و توی این مدت خدا رو شکر هر دوشون بالاخره رنگا رو یادگرفتن البته هنوز هم اشتباهاتی دارند 

ترتیب اتفاقات از ذهنم رفته و کمی دارم درهم برهم می نویسم ببخشید

بچه ها چند روز پیش داشتن تی وی می دیدن یک خرس با بچه هاش بود باربد میگه این مامانشونه تارا میگه نه !!!!!باربدی باباشه........ مامانشون رفته اداره

هفته پیش با تارا رفتیم آرایشگاه و موهای دخملی کوتاه شد قربون اون صورت ماهش برم که نفس منه

مامانم ازشون می پرسه تارا عشق کیه میگه مامان انیس بعد می پرسه باربد عشق کیه اونم میگه مامان انیس................ تارا اعتراض می کنه میگه نه باربد عشق بابا ایمانه من عشق مامان انیسم.... نفس بابا ایمانم .......باربد جیگر مامان انیسه

هر دوشون دیگه رسما ما رو به اسم کوچیک صدا می کنند و چه قندی توی دلم آب میشه وقتی کشدار صدام می کنند انییییییییییییییییییییییس

باربد وقتایی که سر ذوقه میاد میگه موافقی با هم صحبت کنیم میگم به راجع به چی میگه من یه ماشین خیلیییییییی دراز می خوام

باربد چند روزه یاد گرفته می گه دوچرخه ............سبیل بابات می چرخه خیلی بامزه میگه  بعد به جای بابا اسم بقیه رو برد رسید به خاله جونش بهش میگم آقایون سبیل دارند تو و بابا ایمان و بابا جون ... تارا هم بهش میگه باربد سبیل مال پسراست دخترا م.ی.ش دارند. ...... من که رفتم توی افق محو شدم و صدام درنیومد

روز شنبه بعد مهد فرستادمشون توی حمام کمی آب بازی کنند بعد چند دقیقه رفتم سراغشون توی این فاصله کوتاه توی حمام پر کف شده بود فسقلی ها مایع دستشویی رو کاملا توی حمام خالی کرده بودندو با افتخار می گفتند شستیم حمامو مامان انیس

از حمام اومدن بیرون از خواب که خبری نبود الحمدالله وتا آخر شب که بخوابند بنده چندباری به مرز جنون رفتم و برگشتم 

دیروز هم که به مناسبت تولد پیامبر اعظم (ص ) تعطیل بود و بدو بدو رفتیم خونه مامانم اینا

بعد ناهار باربد میگه مامان من گشنمه کمی غذا بیار بخورم میگم چی می خوای میگه پلو با خورش با ماست میگم پلو ندارند آبگوشت بیارم میگه نه شله زرد بیار

خلاصه انقدر گفت و گفت تا غروب مامانم براش دست کرد

شب موقع اومدن خاله جون بهشون میگه یکیتون بمونه پیش من هر دو میگن من بمونم........ منم از خدا خواسته!!!!!!!!!!! خاله جون گفت نه!!!!!!! یکی یکی............ هر دو چنان مشغول نقاشی بودند که نگو.......... تارا که داشت لباساشو در می آورد باربد هم میگه مامان بزار من کارامو انجام کنم تو برو تا من بیام

بابا ایمان کامپیوتر رو آورده خونه تارا با ذوق میگه آخ جون بابا ایمان کامپیتون منو آوردی دیگه سی دی ببینم !!!!!!!!!!!!بیچاره لپتاپ کامپیوتر محسوب نمیشه..........

مامانم به تارا میگه شب می مونی پیش من انیس و ایمان و باربد برن خونه میگه آره بهش میگه پیش من می خوابی یا بابا جون میگه خاله آذین

به خاله جونشون میگن خاله اجازه میدی با مووایل خیلی بزرگت بازی کنیم ؟

وقتی دعواشون میکنم یا کار اشتباهی می کنند سریع میان میگن (بگشید )ببخشید معذرت می خوام و روزی هزار بار معذرت می خوان ولی کار خودشون رو می کنن

همچنان با لباس پوشیدن تارا مشکل دارم بشدت علاقمند به پیراهن و لباسای دخترونه اس و زیر بار پوشیدن شلوار نمیره و میگه جوراب شلواری بپوشم

یه روز صبح که دیر از خواب بیدار شدم تارا رو صدا کردم بعد شستن دست و روش بهش گفتم لباسات توی اتاقه برو بپوش........... اومدم می بینم  سه تا شورت روی هم پوشیده یه لباس بندی هم دستشه میگم اینا چیه ؟؟؟؟؟میگه مامان شورت کیتی کت پیدا کردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!! عاشق کیتی کته

بعضی روزها از مهد میاید اداره و اگه وروجک سوم یعنی آرشیدا گلی هم حاضر باشه که نور علی نور میشه و هر سه اداره رو روی سرتون میزارید هزارماشالا به وجود هر سه تون  که تمام امید و زندگی ما هستید........

خیلی چیزها مونده که ننوشتم وقت نیست و انشالا در اولین فرصت از خجالتتون در میام

براتون همیشه بهترین ها رو آرزو می کنم  و خودمون رو همیشه به خدای مهربان می سپارم و ازش می خوام بهترین ها رو برامون رقم بزنه و گشایشی کنه در کار همه بندگان نیازمندش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (22)

مامان نوژاجونی
30 دی 92 15:17
هزارماشاله به این بچه های پرانرژی.خدا ایشاله براتون حفظ کنه.حسابی شیرین زبون وخاصتنی شدند مگه نه؟ وای دلم ضعف رفت براشون.
مامان انیس
پاسخ
قربونت برم عزیزم زنده باشی ایشالا نوژا جونو ببوس
مامان مونس
30 دی 92 20:06
عزیزم دخملی پسری و عشق باباش و فقط خودشو عشق مامان میبینه
مامان انیس
پاسخ
قربونت به همه اعلام کرده انیس فقط مامان منه
نرگس مامان طاها و تاراQ..
30 دی 92 21:49
تو عجب حافظه ای داری دختر،همه اینا یادت میمونه،دمت گرم. قسمت لباس پوشیدن تارا رو که خوندم کلی خندیدم،تصور چند تا شورت رو هم خیلی باحال بود
مامان انیس
پاسخ
قبلا داشتم الان اوضاعم خیلی خرابه بس که نمی نویسم موقع پست مطلب چند بار تازه ویرایشش می کنم بعد از ارسال دوباره یه چیزایی یادم میادحساب کن اول صبحی من همش در حال دویدن هستم خانوم خانوما این بلا رو سرم میاره تازه رفتم تو اتاق دیدم لباساشو کامل از کمد ریخته بیرون چشمامو بستم زدم بیرون و به روی مبارکم نیاوردم اصلا
مامان تارا
1 بهمن 92 7:56
هی وای من بازهم این وب زدگی من تازه از دستش خلاص شدم کاش ما هم همیشه کودک درونمون زنده باشه تا ایگونه نسبت به هم مهربون و یکرنگ باشم انیس جون هیچوقت گول این تعویضها رو نخور بالاخره اونی که از اول میخواستن رو دوباره میخوان ای جانم به جیگر و نفس بابا و مامان عجب اداره خوبی دارین بابا من گاهی دخترمو میبرم طفلی اصلا سروصدا نمیکنه که به گوش کسی برسه
مامان انیس
پاسخ
قربونت ممنون به خاطر دعای خوبت اره ازین کلکا می زنن ما هم که دلنازکتارا خانم شما بسیار خانوم هستند این وروجکای ما به پاشون نمی رسن مرسی به خاطر همه چی دوست خوبم
مامان تارا
1 بهمن 92 7:56
سلام دوست عزیز ببخشید مزاحم شدم میشه همین امروز به این آدرس بیاین و به دخمل من رای بدین ممنون میشم عزیزم شماره 2 تارا http://dokhmalysheklak.niniweblog.com/
مامان انیس
پاسخ
سلام حتما عزیزم
مامان آرشيدا قند عسل
1 بهمن 92 8:45
به به از يان پست يه متري از كجا شروع كنم جانننن از همون نفس بابا و جيگر مامان به به هميشه خوش باشيد هوا هم عالي بوده ، نه مامان جون نه بابا جون پيش خاله آذين دست مامان جون درد نكنه كه به حرف پسري رفته و شله زرد درست كرده خاله جون اجازه ميدي با موبايل خيلي بزرگت بازي كنم آخ سه تا وروجك در اداره رو خوب اومدي و اينها هم براي خوشگلاي من و مامان مهربونشون
مامان انیس
پاسخ
قربونت عزیزم به گرد شما که نمی رسیم ممنون از لطف و مهربونیت این وروجکا امیدوارم همیشه شاد باشند و سلامت سروصدا فدای سرشون بوس برای گلی و مامیش
مامانی گیلدا
1 بهمن 92 9:17
سلام عزیزم.خوبی دوستم؟وای غش کردم از خنده با این حرفهای دخملت که به باربد می زنه می گه نه تو عشق مامان انیس نیستی.جالبه واسم که بهم حسودی نمی کنن./دختر واقعاً خسته نباشی.من که به احتمال 90 درصد تابستون می شینم تو خونه دیگه کم کم خسته شدم.تو هم یه فکر اساسی بکن .یه پرستار بگیر تو خونه از بعد ازظهر بیاد کارهات رو حداقل انجام بده اگه خواستی واقعاً با 2 تا بچه که ماشالله شیطونن خدا بهت توان و انرژی کافی بده.
مامان انیس
پاسخ
سلام گلم قربونت ایشالا همیشه خنده به لبات باشه شما هم خسته نباشی با این اوضاع ما یکی باید بیاد 24 ساعته بمونه جمع و جور کنه ممنونم از لطف و راهنماییت خانم طلا رو ببوس به جای من
مامان بیتا
1 بهمن 92 9:47
سلام ممنون که به یادمون هستید .ماشاالله به دردونه های قشنگت انشاالله همیشه سلامت باشند
مامان انیس
پاسخ
ممنون عزیزم محبت کردی
ندا
1 بهمن 92 10:25
سلام دوقلوهای قشنگ. کیان من میخواد باهاتون دوست بشه برای همین لینکتون کرد. اگه دوست دارین شما هم لینک کنید و به دیدنش بیاید منتظرتون هستیم
مامان انیس
پاسخ
سلام به روی ماهت افتخار دادید به خونه ما خوش اومدید
خواهر فرناز
1 بهمن 92 20:27
سلام به شما من تو مسابقه دخملی شکلک شرکت کردم میشه لطف کنید به وبم بیاین وبهم رای بدین قول میدم زیاد وقتتون را نگیره کد 10 را تو قسمت نظرات بنویسید ممنون میشم دلم را شاد کنید راستی تا 7بهمن وقت دارینا عجله کنید تا دیر نشده دوست کوچک شما فرناز ببخشید وقت نداشتم متنتون را بخوانم فردا امتحان دارم ایشالا بعد از امتحانا میام برام خیلی دعا کن
مامان انیس
پاسخ
به روی چشم عزیزم امیدوارم همیشه موفق باشی و برات همیشه دعا می کنم
ندا مامان پارسا و آریسا
5 بهمن 92 19:39
عشقای کوچولوووووووو عاشق خودتون و اون مامان گلتونم . عاشق این نوشتناتم ، عاشق شور و شوق و انرژیت هستم و به خودم گفتم پس میشه بادوتا وروجک شیطون بازهم شاد و خوشحال بود ، پس چرا من اینقدر همش نالانم ؟؟؟؟!!!! شاید دلیلش این باشه که من هم قبلا شاغل بودم و دوساله اسیر و خونه نشین شدم ..........به هرحال برات آرزو میکنم همییییییشه شاد و سلامت درکنار خانواده گلت باشی و لحظات خوش داشته باشی
مامان انیس
پاسخ
عزیزم من هم خیلی خیلی دوستتون دارم هم تو رو هم اون فرشته های نازنینتوای کاش اونجوری که گفتی صبور بودم و پر حوصله..... ایشالا که بچه ها کمی از آب و گل در بیان بری دوباره سر کار اصلا فکر نکن اسیر شدی می دونم برات خیلی سخته ولی به این فکر کن که با فداکاریت و گذشت از چیزی که دلخواه تو هست چه لحظه های شیرینی با بودن در کنار دردونه ها بهشون میدی و این بهترینه برای کودکان پاکی که همه دنیاشون مامان و باباست می بوسمتون مواظب خودتون باشید
سولماز
5 بهمن 92 23:01
سلام خداراشکر که فرزندانت عشق پاکت رو باور دارند وباور دارند که بخشیده می شوند با یک معذرت و امید دارم خداوند در کنار تون وگام به گام زندگیتون باشه نیک بخت وخوش باشید
مامان انیس
پاسخ
سلام عزیزم از ته دل امیدوارم به بخشش فرشته هایم که بوی بهشت دارند و قلبی لطیف همچون همه کودکان معصوم و پاک دنیا.... یک دنیا سپاس به حاطر این همه لطف
مادر(رادین و راستین)
6 بهمن 92 1:20
سلام انیس جون خداروشکر که سلامت هستید ......... خوشحالم که روزها براتون زود می گذره ......... ایام به کام
مامان انیس
پاسخ
سلام به روی ماهت عزیزم ممنون از محبتت شاد و پاینده باشید
سمیرا مامان آنیتا
7 بهمن 92 10:36
منم مثل تو وب زده شدم شدید بهرحال wellcome back موهای دخملی عشق مامان انیس هم مبارک
مامان انیس
پاسخ
قربون لطفت که اومدی سمیرا خانومی ویروس نامرد دست بر نمی داره که عین آمیب تکثیر میشهببوس اون دخملی نازتو
مامی کیارش و کیانا
8 بهمن 92 11:13
عاشق زبون شیرینشون و کارای بامزشونم و خودت که با یه عالمه شور شوق صحنه ها رو برامون به تصویر می کشی
مامان انیس
پاسخ
زنده باشی عزیزم لطف داری قربونت گلم فسقلی های با نمکتو ببوس به جای من
مادر امیرین
8 بهمن 92 18:16
وای منم خیلی تنبل شدم و مثل سابق حس و حال نوشتن و ندارم!!!!! راست میگی امسال خیلی زود گذشت..خیلی... موهای دخملی مبارک باشه.. ببوسشون.
مامان انیس
پاسخ
بدمصب همه گیره این ویروسلحظه هاتون شاد شاد ممنون عزیزم
مامان برديا
11 بهمن 92 12:55
خداروشكر كه خوبين ماماني خدا جيگراتو نگه داره حمومم واست شستن ديگه چي ميخواي
مامان انیس
پاسخ
قربونت عزیزم لطف داری گلمآره واقعا دیگه چی می خوام
مامان کوثری
11 بهمن 92 13:43
طراحی و چاپ تقویم سال1393 با عکس اختصاصی کودک شما طراحی و چاپ انواع تگ هفت سین کارت طراحی و چاپ پستال های عید نوروز با عکس کودک طراحی و چاپ انواع تم های تولد با طراحی های متفاوت طراحی انواع کلیپ های تولد و جشن ها و مراسم کوچولوهای گلتون و همچنین تهیه کیت های تندیس دست و پای کودک خدمتی جدید از تم پارتی
مامان تارا
12 بهمن 92 10:44
سلام سلام میبینم که هنوز این وب زدگی دست از سرت برنداشته اه اه همچین بیماری کنه ای هست که نگو یه دوتا عکس از این خوشگلات بذار وب زدگی از سرت می پره
مامان انیس
پاسخ
سلام به روی ماهت عزیزم خیلی بد پیله است این وب زدگی به روی چشم حتما
ماهنامه شهرزاد
15 بهمن 92 0:12
شهرزاد با همراهی موسسات خیریه معتبر و کانون توسعه فرهنگی کودکان از خانواده های محترم ایرانی، ناشران، نویسندگان و افراد نیکوکار دعوت می کند، در طرح ایجاد کتابخانه های کوچک برای استفاده کودکان و خانواده های مناطق محروم مشارکت کنند. شما میتوانید حتی با اهدا یک جلد کتاب که به نام خود یا فرزندتان امضا کرده باشید، با این طرح فرهنگی و نیکوکارانه همراه شوید.
مامان سونیا
17 بهمن 92 19:34
ماشالله به شما دو تا گل شیرین زبون و بانمک خدا نگهدارتون باشه خسته نباشی مامانی خدا قوت
مامان انیس
پاسخ
قربون دوست گلم برم من مرسی
مامان فتانه
18 بهمن 92 1:15
Azizam che ruzaye pormashghalei darin shoma man ye dunero gahi oghat kam miaram ...vali dar avaz shirinan
مامان انیس
پاسخ
قربونت برم مرسی از لطفت شما هم خسته نباشی مامانی گل