زندگی یعنی .........

سلام به نازنینام

حالتون چطوره ؟ پنج شنبه و جمعه خوش گذشت؟ فکر کنم بد نبود . ماشالا هزار ماشالا همیش در حال شیطونی و بازیگوشی و خرابکاری هستین . فرقی نمی کنه که چی باشه : مدارک بابا جون روز نامه ها و مجله ها و یا اسباب بازیهای خودتون بالاخره باید به یه چیزی ور برین و خرابش کنین . ناقلا ها آخه باید از وسایلتون درست استفاده کنید تا بتونید همیشه داشته باشیدشون . این دو جمله ساده باید اساس تمام کار و زندگی آیندتون باشه . 

جونم براتون بگه در کنار شیطنتاتون گاهی وقتا نق و نوق هم می کنید کم می خوابید و خلاصه گاهی اوقات مامانیو بیهوش می کنید طوری که باید بابایی بخوابوندتون یا براتون شعر و لالایی بخونه یا غذا بهتون بده                                            

ظاهرا دیشب تا ساعت ٢ بیدار بودین و لی امروز ساعت ١٠ بیدار شدین بعد از صبحانه و بازی و تلویزیون پسرم خوابید و لللللللللللللللللی دخمل بدنبال مادر از این سو به آن سو و تقاضای مکرر بغل بغل بغل بغل .. . طوری که مجبور شدم تمام کارامو بزارم و بشینم جفت تارا خانم وقتی بهش سوپ دادم و اون برای چندمین بار لباسای من و خودشو کثیف کرد. بردمشون حمام و حسابی اب بازی کردن دخمل و پسملم.امروز مامانی و بابایی ساعت چهار و نیم عصر ناهار خوردن ولی عیبی نداره عوضش شما بعد حمام کمی خوابیدین و مامانی موند با یه خونه بهم ریخته که اسباب بازیها در گوشه گوشه اون چشمک می زدن. راستی من اموروز با بی بی ( مادر بزرگم)  صحبت کردم . ایشون هنوز شما رو ندیده چون چند ماهیه( پیش از تولدتون ) که رفته سفر پیش عمه ها و عموم.( آلمان و هلند و سوئد) عکساتون رو دیده و حسابی دلش می خواد که از نزدیک ببیندتون . فکر کنم تا یکی دو ماه دیگه بر می گرده.

راستی یه خبری بهتون بدم تقریبا دو ماه پیش رفتیم آتلیه که عکس بگیرین دو سه روز پیش عکساتون بالاخره آماده شد. منم یکی از اونا میزارم تو وبلاگ . البته یه خورده قیافتون تغییر کرده و موهاتونم بلند تر شده.

راستی یه مطلب دیگه تارا دیگه دستشو میگیره به میز و صندلی و راه میره و یا روروکشو هل میده . باربد هم هنوز سینه خیز میره و محدودش روز بروز بزرگتر میشه ضمنا میشینه پای کشو ها بازشون می کنه و محتویات داخلشون رومیزیه زمین یا با روروکش به همه جا سرک می کشه و با دستای کوچولوش محکم میزنه رو میز و ..... تارا هم که با چهار دست و پا رفتنش میاد سراغ کیس کامپیوتر و هر کابلی بهش وصل باشه جداش می کنه . الان دخمل خانم سر پامه و تلا ش می کنه بره پائین فضولی کنه . من نمی زارمش اونم داره یکی یکی موهامو می کشه . نکنننننن دردم میاددددددددددد

ولی باربد گلم الان خوابیده . الهیییییییییییییییییی فداشون بشم من