تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

وجود شما ،برکت خونه ما

1392/8/1 12:38
نویسنده : مامان انیس
422 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به جیگر طلاهای نازنین خودم

حال و احوالتون خوبه اولین روز آبانیتون بخیر باشه  رسیدیم به ماه تولدتون خدا رو هزار مرتبه شکر

جونم برای گلای نازم بگه مدتیه با سرماخوردگی درگیر هستید هنوز به طر کامل خوب نشده دوباره مریض میشید البته هوا هم خوب نیست کولر خاموش باشه گرمه روشنش کنیم نتیجه اش همینی میشه که الان هست

توی 2 ماه گذشته 4 بار رفتید دکتر حسابی بابت این موضوع اعصابم بهم ریخته اس و خیلی کلافه ام دیگه از صدای عطسه و سرفه تون دست و پاهام می لرزه امیدوارم هر چه زودتر خوب خوب بشید فرشته های من که طاقت یک لحظه بیماریتون رو ندارم

در کنار همه اینها البته شیطنتها شیرین زبونی ها و شیرین کاری های شما زینت لحظه های ما بوده گاهی صدای فریادمون به آسمون رفته اغلب اوقات هم خندیدیم و شاد شدیم خدایا مرسی به خاطر همه لحظه های شیرینی که عطا کردی بهمون

مهدرفتنون که پا برجاست منتها یک روز درمیون یکیتون گریه و زاری می کنه البته موقع بیدار کردنتون هم این وضعیت هست باربد خوشخواب معمولا به سختی بیدار میشه و لباساشو به زور تنش می کنم

بعضی روزها بعد مهد میرید خونه مامان جون بعضی روزها هم بابایی میاردتون اداره و کاری می کنید که زودتر تعطیل کنم برم

حرف زدنتون هم کامل کامل شده همبازی های خوبی هستید برای هم و واقعا همو دوست دارید فقط این شیطنت گاه و بیگاه تاراست که صدای باربدو در میاره و روزی چند بار هم دعوادارید دیدنی و خنتده دار

تارا در میره باربد گریه کنان میاد شکایت می کنه

چند روز پیش جایی مهمون بودیم یه تعدادی از مهمونا می خواستن برن میزبان رفت بدرقه شون تارا رو هم بغل زد رفت دم در باربد دوید دنبالش تایا ( تارا ) رو کجا می بیه ( می بره ) (( فسقل خان من ر رو میگه ی )

وقتی هم تارا گریه می کنه یا مثلا خورده به میز و صندلی باربد میره میز و صندلی یا عامل مربوطه رو دعوا می کنه البته در مورد تارا هم همینطوره مثلا براش حتما خوراکی بر میداره و ازین محبتهای خواهر برادری که منو غرق لذت و خوشی می کنه از خدا می خوام رشته های محبت قلبی بین شما ها هیچ وقت پاره نشه و همیشه و در هر موقعیتی هوای همو داشته باشید و باید بدونید غیر از خدا که پشتیبان همه ماست شمائید که باید دلسوز واقعی باشید برای خودتون و از کسی انتظتار نداشته باشید این نقشو عهده دار بشه

دو سه روز پیش سرفه های باربد خیلی شدید شد و دقیقا پریشب بردمشون دکتر البتهبه اتفاق خاله جون تو اتاق انتظار یادم افتاد روزی که برای اولین بار بردیمتون دکتر من و بابایی کریر بدست با دوتا فینگیلی که الان دیگه همه جا رو راحت به هم می زنن باربد اونقدر سرک کشید تو اتاق دکتر که خدا می دونه

وقتی نوبتمون شد دکتر کامل معاینه شون کرد و یه سری توصیه ها کرد قد و وزنشون رو هم اندازه گرفت تارا قد 93 وزن 14.5 و باربد قد 96 وزن 16 البته روی دقت اندازه گیری قد شک دارم حالا تا روز هفدهم که میریم مرکز بهداشت دوباره پایش میشن

دکتر گفت دارو ها رو بگیر بیار ببینم رفتیم داروخانه اولا که هر دوشون دفترچه ه رودادن دست مسئول فنی بعد تا حواسم نبود می بینم صندلی رو کشیدن جلوی پیشخون و باربد رفت ازش بالا میگمش چیکار می کنی میگه مسواکم خیاب ( خراب ) شده خمیر دندون ندارم آوردمش پائین تارا خانوم می فرمایند شامپو ندارم کلی خرید اضافه کردیم و زدیم بیرون رفتیم مطب کمی شلوغ بود باربد سرشو انداخته پائین رفت داخل

دکتر داشت تلفنی صحبت می کرد مریض قبلی هم نرفته بودباربد سلام کرده میگه آقا دایوهای ( دارو ها ) منو پیدا کن دکتر توجه نکرد زده روی میز میگم دایوهای منو پیدا کن

دکتر بهش میگه اگه وسایل روی میزمو بهم بزنی میام اسباب بازی هاتو می برم باربد می خنده میگه خیابشون کردم

اومدیم خونه مامان اینا سریع خوابتون برد آخر شب هم برگشتیم خونه

تارا یکی از وسایل بابامو خراب کرده بود ازش پرسیده چرا اینکارو کردی میگه دوباره برات می خریم

من از دوران نوزادی یه آلبوم کودک دارم تارا دیده برش داشته میگه از کجا خریدی میگم مال من بوده وقتی نی نی بودم مامان جون خریده میگه نه مال من بوده وقتی مدرسه می رفتم

چندتا شعر یاد گرفتن میان می خونن و من مدام قربون صدقشون میرم

دیشب به اتفاق خاله نیکی و آرشیدا رفتیم بیرون و پیتزا خورون تارا میگفت آماده بشیم خاله نیکی بیاد دنبالمون ببریمشون پارک ولی چون ما اصولا یه تصمیمی می گیریم و بعد از یه جای دیگه سر در میاریم تشریف بردیم پیتزا فروشی

قبل رفتن طبق معمول همیشه تارا خانم خرسشو می خواست بیاره بهش میگم شستمش خیسه میگه یه خرسه دیگه برام بیار رسیدیم اونجا براش یه صندلی کشیده عقب یعنی مثل خرس مستر بین همه جا می بردش حتی بهش غذا و آب و شربت هم میده

منت که خونسرد شما وروجکا هم تا تونستید شیطونی کردید منم با خیال رحت مشغول خوردمان بودم دیگه حدود 11 اومدیم بیرون فکر کنم بعد ما کرکره رو آورده باشن پائین پس که دسته گل به آب دادن این شیطونکا

رسیدیم خونه زوود خوابیدن ولی ساعت 1:30 باصدای تارا بیدار شدم آب می خواست بعد بردمش دستشویی ولی بیتاب بود یه ساعت بعد دوباره با گریه بیدار شد گوشش درد می کرد ناجور

تا صبح مدام براش حوله گرم کردم اعصابم حسابی بهم ریخت کلی هم گریه کردم  صبح هم نرفتن مهد و بردیمشون خونه مامانم تا حسابی استراحت کنن جوجه های خوشگلم

خدای بزرگ و مهربون خودت پشتیبان همه ماهستی بچه ها بنده های پاک و معصومت هستند سلامتی و عافیت به همشون عنایت کن

این چند تا عکس از فرشته های نازنین من هزار ماشالا به وجودتون که شده ضربان قلب و تموم هستی من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (16)

مامان سونیا
1 آبان 92 16:17
علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟
"عید غدیر مبارک "



عید شما هم مبارک عزیزم
الهام مامان امیر علی و امیر حسین
4 آبان 92 10:08
هزار ماشااله و هزار الله اکبر به این گلهای به بار نشسته زندگیتان. امید آن دارم که سالهای سال در پناه لطف ایزد منان و در سایه پدر و مادری مهربان روزگار سپری نمایند و به تمامی ارزوهایشان جامه عمل بپوشانند.


یک دنیا سپاسگزارم به خاطر این همه آرزوی خوب دوست گلم برای شما و خانواده سبزت بهترین ها رو آرزو دارم
مامان نوژاجونی
4 آبان 92 14:52
چقدر ازدست این باربد خان خندیدم چقدرجالب کوبیده رو میز دکتر.ایشاله که زود زود خوب بشن هزارماشاله شیطنت از چشمای نازشون میباره.ببوسشون این خوشگلای خاله رو


همیشه خنده رو لبات باشه عزیزم مرسی دوست مهربونم لطف داری
مامان دوقلوها
5 آبان 92 23:22
خسته نباشی, مریضی بچه خیلی بده اونم سرما خوردگی که انگار هیچوقت نمیخواد خوب شه!!! بچه های منم 2ماهه خیلی مریضن, ایشالا همه مریضا بویژه نی نی های مریض زود تر خوب شن.


ممنون عزیزم واقعا درست میگی سخت ترین چیز برای مادر و پدر همینه امیدوارم گوگولی های نازنینت هر چه زودتر خوب خوب بشن
مامانی گیلدا
6 آبان 92 8:51
سلام عزیزم.خوبی؟خوشی؟گلم عکسها فوق العاده است.این 2 تا دسته گلت ماشالله خیلی ناز شدن.وای کلی ذوق کردم.خدا حفظشون کنه.مشخصه چه شیطونهایی هستن ماشالله.عزیزم مرتب بهشون آب سیب بده.آب سیب واسه سرفه و گلو درد عالیه.و واسشون چهار تخمه و آویشن(گلش رو) دم کن و با نبات بهشون بده.نگران نباش دخمل من هم زیاد سرما می خوره.ان شالله خوب می شن


سلام خانومی گل ممنون به خاطر این همه محبت و لطف زنده باشی ایشالا
حتما این هایی که گفتی امروز براشون آماده می کنم دیگه خودمم خسته شدم والا پریشب دوباره بردمشون دکتر گفت سرماخوردگی کهنه شده توی بدنشون
مامان خورشيد
6 آبان 92 14:05
همچين تو عكسها مظلومن كه آدم باورش نميشه اين شيطونيا مال اين خوردنيا باشه.
آرزو مي كنم زودتر خوب بشن اما ين ويروس هاي جديد ظاهرا خيلي دير از بدن خارج مي شن. مريضي از همتون دور باشه.


آره دیدی دوست گلم همین وروجکا مرتب از کوره درمون می برن و البته حسابی می خندوننمون امان ازین ویروس های آپدیت شده خیلی دوره بیماری ها طولانی شده مرسی از لطف و آرزوی خوبت عزیزم
مامان جوجه طلا
7 آبان 92 1:18
ای جانم دوقلوهای شیطون .

به خدا خیلی ناراحت شدم وقتی فهمیدم مریض هستن.

راست میگی ما هم همینطور شدیم من و پارمیس کولر میزنیم سرده نمی زنیم گرمه الان مدتی خودم درگیر سرماخوردگی هستم و آبریزش بینیم قطع نمیشه و پارمیس هم عطسه.

خیلی حالگیری .

ایشالله هرچه سریعتر بچه های شما هم خوب بشن عسل با آبجوش و لیموی تازه برای تقویت سیستم ایمنی بدن مفیده همتون بخورید.




قربونت دوست مهربونم لطف داری این روزا هوا آلوده اس همه یه جوری مریض شدن
مرسی از توصیه ات حتما شاد باشید همیشه
مامان آرشيدا قند عسل
8 آبان 92 11:15
به بههههههههههههه چه جيگرهايي آقا ما چقدر عقب مونديم البته اومديم سر زديم ولي فرصت نشد كامنت بذاريم الهي زودتر خوب بشين و كاملاً قبرزاق و سرحال بشين فسقلاي من


قربون شما دربست ممنون خاله جونی گل
مامان بردیا
9 آبان 92 16:40
ماشالا پسر غیرتی


قربون شما
مامان بردیا
9 آبان 92 16:41
الهی فداشون بشم چقد نانازن


زنده باشی دوست عزیزم مرسی از لطفت
مامانی درسا
11 آبان 92 13:20
الهی من بگردم که شما اینقده شیرین شدین عزیزم ...... مامانشون انشاالله برکتای خونتون همیشه همیشه سلامت باشن و شاد شاد شاد ...... انشاالله همینطور بزرگ شدنشو شیطونی هاشون ...... شیرین زبونی هاشون ..... و وووووو همه همه رو به سلامتی ببینی ...... عکسای خوشگل شون هم مثل همیشه بخاطر وجود عزیزا خوشگل خوشگل شده




زنده باشی دوست عزیزم ممنون به خاطر این همه لطف و مهربونی همیشه سبز و پاینده باشید درساجونو ببوس به جای من.... چشمات خوشگله عزیزم


مامان گلی
11 آبان 92 14:21
مامانی خدا قوت.پس تولد 3 سالگی نزدیک شده.پیشاپیش مبارک خوشکلا باشه.الهی این خوشکلا چقدر شیرین زبونن.خدا حفظشون کنه.چقدر باربد جون هوای آبجیش رو داره.قضیه مظب دکتر خیلی جالب بود.واقعا خندیدم.عکسهاشونو ببین.ماشالاه بزرگ شدن.خیلی نازن.


قربون مامان گلی نازنین خوبی خانوم فرشته هاتو ببوس مرسی از لطف و محبتت ممنون از این همه مهربونی ایشالا همیشه زنده باشی و پاینده
مادر (رادین و راستین)
11 آبان 92 22:43
سلام مادر مهربان

ماشالله به هر دوشون



به به تولد دارین ........ مبارک باشه ..... به سلامتی



دوقلوهای سه ساله ... خدا پشت و پناهشون باشه



از تولد برامون عکس بذار




سلام عزیزم زنده باشی خدا گل پسراتو خفظ کنه به روی چشم


مامان تارا
11 آبان 92 23:33
جیگرررررررررررررررر این متولدین آبانی رو

هزار ماشاء الله چه شاه پسری .... چه گل دختری خدا حفظتون کنه


قرررررررررررربون رویا جون ممنون از محبتت عزیزم
مامان تارا
11 آبان 92 23:33
سلاااام
سلاام
سلام
.♥
.♥
..♥
...♥
....♥
.....♥آپم بهم سر بزني خوشحالم مي‌كني
......♥......................♥...♥
..........♥.............♥............♥
..............♥.....♥...................♥
...................♥.....................♥
................♥......♥..............♥
..............♥.............♥....♥
.............♥
...........♥منتظرتم
.........♥


به روی چشم
مامان خورشيد
12 آبان 92 9:12
عزيزترين ها خوب شدن؟


قربونت برم گلم بهترن