تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

عمو تعمیر کار

1392/4/2 13:40
نویسنده : مامان انیس
2,028 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به توت فرنگی های خوشمزه خودم حال و احوالتون چطوره مامانیا ؟ خوش می گذره در چه حالید امیدوارم هر جا هستید سالم و موفق و سربلند باشید

تو این هفته مثل همیشه سرگرم شیطنت و آتیش سوزوندن بودید منم مشغول جمع و جور ریخت پاش آقا و خانوم

نق نقو هم شدید البته بیشتر با جناب باربد خان هستم که کلا یک کلام تشریف دارند و حرفشون دوتا نمیشه و در صورت کوچکترین نا ملایمی متوسل میشن به سلاح گریه و جیغ بنفش برعکس تارا که قربونش برم اصلا بهانه گیر نیست البته امیدوارم چشم نکنم این یک قلمو

فضولی مهد کودک و خواب بعداز ظهر همچنان پا برجاست بنده هم که دو سه هفته ای هست که دیگه  کلاس نمیرم چون ساعتاش تغییر کرده و کلا به ما نمی خوره باید هر چه زودتر بریم یه باشگاه دیگه

شیرین زبونیتون که زنگ تفریحمه تو این روزایی که بشدت سرم شلوغه و وقت کم میارم حتی برای خوابیدن دیگه بیشتر از یک و دو نمی کشم اونم منی که اصلا خواب آلود نبودم صبح زود هم بیدارم و مشغول کار خونه تا بیام اداره یه دو ساعتی سرپام درد پام هم کم نشده هیچ بدتر هم شده دلیلشو خودم بهتر می دونم چون همش سرپام خدا به دادم برسه

وضع خورد و خوراکتون بد نیست یعنی من دیگه محل نمیدم بعضی روزا خوش غذا هستید و بعضی روزا نه

صبحونه مدتیه که غذای گرم می خورید مثل سیب زمینی کباب و ... و امروز هم ماهی کلا عجیب و غریبید چند روز پیش ناهارتون تو مهد میگو بوده نخوردینش و فرمودید بوی علف میده

اصلا عاشق خوردن پیتزا هستید و البته میوه این یخچالو ازبس باز و بسته می کنید فکر کنم خدای نکرده بسوزه

مدام در حال شبیه سازی هستید یعنی چی شبیه چیه تو خیابون هر ماشینی که می بینید باید اعلام کنید شبیه ماشین کیه؟

بهتون یاد دادم که ماشین بابا جون ، بابا ایمان و خاله نیکی چیه شما هم درست میگید ما هم براتون کف می زنیم و آفرین میگیم و دیشب تارا این سوالات رو از من و بابایی پرسیده و آخرش هم کف زده و آفرین گفته به هوش سرشار مامی و ددی

هم چنان عاشق حمام و آب بازی هستید و البته نقاشی توی حمام که سر و صورت خودتون رو رنگ می زنید انگار که می خواهید برید تماشای فوتبال

چند تایی شعر یاد گرفتید و کلمات انگلیسی رو مرتب تکرار می کنید اشکال هندسی رو می شناسید فقط نمی دونم چرا علاقه ای به یاد گرفتن و تمرین رنگ ندارید همه رنگا از نظر شما آبی و سزب( سبز ) هستند البته منم زیاد نگران نیستم بالاخره باید بگیرید

از جلوی هر مدرسه ای که رد میشیم گریه کنان می خواهید برید مدرسه

روز پنجشنبه شب منزل خاله نیکی مهمون بودیم بسیار خوش گذشت بهمون برای اولین بار در صلح و آرامش سپری شد به جز چند مورد کوچولو و البته آرشیدا هم خواب آلود بود بعدش رفتیم تا پاسی از شب دور دور تا بچولا خوابیدن

تو ماشین تارا به خاله نیکی میگه خاله بیا خونمون شربت بخور قربونش برم عاشق خاله اش هست

روز جمعه هم همش در حال تمیز کاری بودم بعد از ظهر رفتیم جشن رنگین کمان خیلی خوشتون اومد بخصوص بخش نمایش های موزیکال که بچه ها مشتاقانه نگاه کردن چند باری هم باربد خان تشریف بردن بیرون سالن و بنده عین نگهبان مراقب زبل خان خودم بودم

بعد از برنامه طبق معمول باربد کلی دنبال خاله نیکی گریه کرده و چرا خاله نیکی رفته من می خوام باهاش برم و ازین حرفا ..... فکر کنم خاله نیکی باید یه اتاقی برای دردونه بهانه گیر ما تو خونه اش آماده کنه

بعدش دم خونه مامانم کلی گریه کرده در نتیجه  برگشتیم خونه و بابا ایمان برای یک کار کوچولو رفت بیرون و مجددا مراسم گریه ناک داشتیم خدایا این بچه ما رو به راه راست هدایت کن

بعد که آروم شد با یادبودای جشن خودشون رو مشغول کردن و چون خیلی خسته بودن حدودای 12 خوابیدن منم که تازه بعد خوابیدن اونا باید به کارای خونه برسم تا 3 بیدار بودم

روز شنبه عصر بعد اداره اومدم بخوابم که بله جناب تعمیر کار تلفن تشریف آوردن این خط ما رو تعمیر کنند  بعد 10 روز که قطع بود و از کل دنیا بی خبر بودیم بدلیل قطعی اینترنت........ آقا که تشریف فرما شدند چون کابل کشی ساختمون هنر دستشون هست افاضات فرمودن که نه ایراد نداره و فلانه و بیساره و 2 ساعتی طول کشید تا تمام خطو چک کرد و درست شد و دیگه از حاشیه هاش و حرص و جوشی که ایشون و سرایدار به بنده دادن حرفی نمی زنم که جاش نیست ولی خب تا تونستند حرصم دادند.....البته خاله نیکی در جریان قرار دارند شب هم به شوشو میگم میخنده میگه برات مهم نباشه میگم اگه تو بودی چه می کردی میگه ...... حیف نمیشه بنویسم

وسط تعمیرات که داشتن تو اتاق خواب کار می کردن آقای باربد رفته سر کشوی من شالمو در آورده میگه نشون عمو بدم خدا رو هزار مرتبه شکر کردم کشوی بالایی رو باز نکرد لباسای ز. ی. ر رو نشون بده شانس آوردم سریع کارشون تو اتاق تموم شد

بعد آخر سر می فرمایند ایراد از مودمه حالا باید بره تنظیمات تا حال نتمون خوب خوب بشه و از منزل هم سکان مدیریت وبلاگمون رو بعهده بگیریم

بعد رفتن آقایون و به زور و وعده و عید وروجکا اومدن داخل تمام خونه گرد گچ و خرده سیم ریخته بود جاروی حسابی کشیدم و تمیز کاری کردم آقای باربد خان تشریف بردن و یک فقره لامپ از تو کشو در آوردن بهش میگم بده به  من پرتش کرد روی فرش و بامب ترکید و نصف سالن پر شد از خرده شیشه و ما مجددا بعد از اعمال نصیحت به وروجکا به امر نظافت و پاکسازی مشغول شدیم میگن کار نیکو کردن از پر کردن است کلا این مثلو برای من گفتند

شب  بعد شام هم دوباره نیمچه نظافتی انجام دادیم یه خرده رفتیم بیرون و خرید کردیم و شب غش کردم تا ساعت 5:30 امروز که تا اومدم اداره 2 ساعت سر پا بودم

امروز هم که رفتم مآموریت در هوای دل انگیز تابستانی در دمای حداقل 48 درجه بعدش چندتا ارباب رجوع حال بهم زن و پادردی که داره لحظه به لحظه بدتر میشه

یه چیز یادم رفت بنویسم تارا مدام راه میره میگه مامان من دوستت دارم منم بغلش می کنم میگم عاشقتم اونم بعد من میگه

خدایا یعنی چه لذتی بالاتر از این هست .........وقتی دعواشون میکنم میاد میگه مامان منو دوست داری منم میگم عشق من عاشقتم فقط کارت اشتباه بود اونم می پره تو بغلم میگه سفت بغلم کن قربونش برم من

خدای بزرگ شکرت به خاطر تمام داشته هام این نوشته ها از باب گلایه و نا شکری نیست فرشته های ما برکت خونه مون هستند سلامتی و عاقبت بخیریشون آرزوی همیشگی منه

فردا نیمه شعبان ومیلاد امام موعوده این روز مبارک رو به همه تبریک میگم امشب برای همگی بیمارا دعا کنید

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مامان آرشيدا قند عسل
2 تیر 92 14:21
عزيزم اتاقت آماده است كي بيام ببرمت!! قربون اين دخملي با محبت يه بوسسسسسس گنده هم براي تو
خدا اين مردمان فضول رو به راه راست هدايت فرمايد


ما هم خیلی بوس بوس مرسی خاله جونی مهربون
مامان سونیا
2 تیر 92 14:45
برخیز که حجت خدا می آید / رحمت زحریم کبریا می آید

از گلشن عسگری گذر کن که سحر / بوی گل نرگس از فضا می آید

ولادت امام زمان(ع) مبارک باد


برای شما هم مبارک باشه عزیزم
مامان سونیا
2 تیر 92 17:40
ای جان دلم به این دخمل مهربون مگه میشه کسی فرشته ای به این مهربونی و خوشگلی رو دوست نداشته باشه عزیزم
ای گل پسر چرا مامانی رو اذیت میکنی

چه مامی و ددی پاستوریزه ای یک خورد جواب غلط بهش میدادید سرکارش میگذاشتید این دخمل ازمون گیر رو

هروز به مهمونی و جشن و رنگین کمان باشید عزیزان من


قربون دوست گل و مهربونم برم لطف داری خانومی ممنون ایشالا شما هم همیشه شاد باشید
مامان فتانه
2 تیر 92 18:07
ای جانم اینا وقت اضافه هم میزارن برات؟قربون این مهربونیاشون


زنده باشی دوست گلم حقیقتش نه
مامی امیرین
4 تیر 92 8:31
وای امیرعلی هم مثل باربد نق نقو و یه دنده شده!!!!
اونم دنبال اقوام نزدیک گریه میکنه و کلی اعصابمون و به هم میریزه.
ولی مثل اینکه دخترها از اول گل و خانمن نه؟؟؟؟
ببوسشون.
راستی یه خسته نباشید هم به خودت میگم انیسه جون.


خدای من از دست این پسرا می دونی که دخترا کلا حرف ندارن گلم مرسی عزیزم قندعسلاتو ببوس به جای من
مامان رهام
5 تیر 92 8:59
ای جانم,قربون هر دو تا توت فرنگی خوشمزه بشم....


زنده باشی دوست عزیزم
علی خوشتیپ
5 تیر 92 9:02
سلام خاله جون.من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کردم.به رایتون نیاز دارم
اگه از عکسم خوشتون اومد کد 118 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید.
ممنون


حتما حتما به روی چشم
محمد
5 تیر 92 9:56



نظر لطف شماست
مامان بردیا
5 تیر 92 18:05
اي جانممممممممممم.چقد اين گلا مهربونن


ممنون خاله جونی گل
خواهر فرناز
6 تیر 92 0:48
به به چه زیبا
خانومی شدن آقایی شدن برای خودشون
حسابی افرین
ممنون از نظرتون
ایشالا همه مریضا شفا پیدا کنند


قربونت برم عزیزم لطف کردی انشالا
ندا مامان پارسا و آریسا
6 تیر 92 11:36
ای توت فرنگی های شیرین و خوردنی خیییییلی دوستون دارم . آخه چقدر شما عسلین ، ماشاالله هزارماشاالله . مامانی خیلی اکتیو هستید واقعا من موندم شما کی وقت میکنی به وبلاگت برسی با این وروجکا


قربونت برم گلم زنده باشی خدا نازگلاتو حفظ کنه والا این اکتیویته مدیون تایم اداری هست وگرنه تو خونه جرات ندارم برم طرف کامی
زنی در استانه سی سالگی
7 تیر 92 13:01
سلام عزیزم ماشالله به این دوقولوها ایشالله زنده باشن


محبت دارید ممنون از لطف و مهربونی شما
مامی کیارش و کیانا
8 تیر 92 12:48
انیسه جون واقعا خدا به ما دوقلودارا عجب صبری داده که این همه عاشقانه وروجکا رو دوست داریم و این همه براشون وقت می ذاریم . منم وقتی دعواشون می کنم کیانا میگه من با مامان دوستم و کیارش میگه مامان دوستت دارم


واقعا خدا رو شکر به خاطر این همه نعمت الهی این فرشته ها امید زندگی همه ماهستن خدایا حفظشون کن در پناه خودت فرشته هاتو ببوس به جای من
پوپک
8 تیر 92 12:55
این بچه بوی علف رو از کجا تشخیص میدن؟!
دلم خیلی وقت ها برا بچه ها می سوزه که حتی وقتی دعواشون می کنیم باز با عشق به ما پماه میارن. میان پیش مون تا بغل شون کنیم. اون وقتها خیلی عذاب وجدان می گیرم. خدایا منو ببخش که بی صبری کردم.
خدا حفظشون کنه. مراقب خودتون باشید به خصوص پاهاتون. یعنی هیچ راه حلی برای استراحت شما نیست؟ من خودم هم گردن درد داشتم چند روزی بیخیال همه چی شدم خونه- کار- غذا و ... فقط به دستشویی و دعواشون رسیدگی می کردم شکر خدا یه کم دردش کم شده.


والا چه عرض کنم هنوز به نتیجه ای نرسیدیم در این باب آره واقعا عشق بی حد و حصرن.... محبتشون بی پایانه خدا به ما صبر و حوصله بیشتر بده تا از بس کنجکاوی هاشون بربیاییم
برای پاهام هم چاره اش اینه که کمتر سرپا بایستم که فعلا امکانش نیست گلم شبا از شدت درد انگار روی خرده شیشه راه میرم دیگه می بوسم فرشته های خوشگلتو
مامان آرینا مو فرفری
9 تیر 92 2:49
دخترم آرینا در جشنواره شرکت کرده به دخترم رای میدین؟


من یکبار تو رای گیری شرکت کردم امکان رای مجدد هست؟
محمد
9 تیر 92 13:38
ممنونم از ابراز همدردی تون
خدارفتگان شما رو بیامرزه .


محبت دارید
سمیرا مامان آنیتا
9 تیر 92 14:32
یعنی جیگر این تارا گلی با این دوستت دارم گفتنش
الان حال نتتون خوبه ؟


قربونت عزیزم آره خوب شد