تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

ستاره های آسمونی من

1392/3/26 19:27
نویسنده : مامان انیس
709 بازدید
اشتراک گذاری

یه سلام بلند بالا به لطافت گل ارغوان تقدیم به دلبندای خودم

حال و احوالتون که انشالا خوبه تو این روزای گرم امیدوارم هرجا که هستید سالم و شاد و موفق باشید و بدونید جز عاقبت بخیری و سربلندی شما آرزویی ندارم

جوجه های خوشگل من حسابی به مهد کودک عادت کردن البته هنوز هم تارا موقع رفتن نق و نوق و گریه راه می اندازه ولی بعد عادت می کنه باربد اما کاملا عاشق مربی و دوستاشه ولی موقع برگشتن سریع میره تو ماشین یا میاد تو بغلم در حالیکه انگشتش تو دهنشه

بعد از مهد حسابی خسته ان و می خوابن

حدود ده روزی میشه که مطلب ننوشتم واقعا فرصت ندارم

غروب جمعه گذشته رفتیم خونه مامان جون کمی نشستیم بعدش بابایی و باربد رفتند استخر من و تارا و خاله جون هم رفتیم شهر بازی به خاطر تارا بعد سالها خودمون هم بازی کردیم آی حال داد آی حال داد که نگو البته تارا از اژدها ترسیده بود از شما چه پنهون منم داشتم به هم می ریختم آخراش

بعد رفتیم دنبال بابا و باربد که حسابی شنا و آب بازی کرده بودن باربد تا از سالن اومد بیرون پرید تو بغلم و کلی گزارش داده خدا رو شکر به همه ما خوش گذشت

توی هفته ای هم که گذشت سرگرم بودیم با کارای خونه و اداره و البته میانجی گری و جمع و جور و کارهای اینچنینی .....

بچه ها قربونشون برم حسابی شیرین زبون شدن هر چی رو که از بوش بدشون بیاد میگن اه اه بوی علف میده حالا از کجا یاد گرفتن خدا عالمه

صبحا که می خوان صبحونه بخورن باربد خان نون و کره و عسل می خوره و تارا خانم نون و کره و پنیر سر هر لقمه بدون استثنا ازم می پرسن چی توشه تارا هر بار می پرسه عسل نداره ؟ باربد میگه مامان عسل بده و این گفتگوی زنجیره وار تا انتهای خوردمان ادامه داره

تو این هفته تب و سرما خوردگی داشتن و باربدو بردیم دکتر جلوی درمانگاه تارا میگه کجا میریم میگم باربدو ببریم دکتر میگه مامانی شیمکم درد می کنه

تو مطب باربد رفته سلام میده به دکتر میگه سلام من مریضم

بهش دارو داد و خدا رو شکر خیلی بهتره البته یکی دو روز بعد هم تارا مریض شد که دارودرمانی برای ایشون هم شروع شد و الان یه ذره آبریزش دارن

تو هفته ای که گذشت بیشتر شبا رفتیم دور دور کلی خوش گذشته ما هم از شادی و شور مردم خوشحالیم و بسیار امیدوار به فرداهای روشن

منم که اینروزا از ساعت 5:30 صبح یک کله بیدار و سرپام استراحت هم ندارم و دیگه ساعت 12 و 1 شب حسابی از پا افتادم ولی این کارهای خونه تمومی نداره که

شبا که میریم بیرون اگه غرغرای شوشو نباشه یه دل سیر تو ماشین می خوابم ولی حیف و صد حیف که غررررررررررر می زنه

تو خیابون هر ماشینی که ببینن اگه مثل ماشین خاله نیکی باشه میگن ااااا شبیه ماشین خاله نیکیه اوایل مدل ماشینو که میدیدن انتظار داشتن وایسه و خاله نیکی و آرشیدا توش باشن

ماشین خودمون رو هم کامل می شناسن و البته شبیهاشو تو خیابون مدام نشون میدن عاشق آقای پلیس و ماشینش هستند

حاضر جواب هم هستن وروجکا چند روز پیش خونه مامان بودیم بابام به تارا میگه بیا ببوسمت میگه نمیام بازم بهش میگه بیا تا بهت قند بدم ( آی امان از دست بابام ) تارا میگه نه باباجون دندونام خبا میشه

از بس صبحا از خواب پاشدن مامانم بوده و ما نبودیم هر صبح که بیدار میشن بهم میگن مامان میری ادایه ؟ اگه مامانم بیاد میگن مامان جون بویو خونتون بمیرم برای جوجه هایی که مامان شاغل دارن

جدیدا هم که از دستمون عصبانی میشن میگن برو خونتون حتی به بابام تو خونه خودشون هم گفتن شیطونای من

مسیرا رو دیگه بلدن مثلا تو خیابون شریعتی اگه باشیم و بخوایم بریم تو زیرگذر میگن نه ازون طوف( طرف ) بریم رنگین کمان

مسیر خونه خودمون مامانم خاله نیکی و خونه جدیدمون رو کاملا می دونن و البته هر موقع از جلوی خونه خاله نیکی و یا رنگین کمان رد میشیم باید به نحوی حواسشون رو پرت کنیم

وقتی از جلوی آرایشگاه رد میشیم تارا میگه مامانی من و آرشیدا بریم موهامونو کوتاه کنیم

تو این چند روز سرسره و تعدادی از اسباب بازی ها از تبعید برگشتن و کلی باهاش عشق می کنن بقیه اسباب بازی ها تا وقتی که سراغشونو نگیرن می مونن سرجاشون...

کارتون های جدیدی که نگاه میکنن پت و مت و مستر بین هست که کاملا محو تماشاش میشن یه کارتون دیگه هم هست به نام ادیبو که من همیشه اشتباه میگو اودیبو و باربد درستشو میگه قربونش برم من

هر چی بگیم تند و سریع مثل یه طوطی تکرار می کنن همش در حال خود سانسوری هستیم والا به خدا

خدایا هزار مرتبه شکر می گویمت به خاطر همه الطاف بی کرانت

دلبندای نازنینم هزار بار می بوسمتون براتون بهترین ها رو آرزو دارم

 


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان سونیا
27 خرداد 92 10:09
ای به فدای این جوجوهای شیرین زبون و مهربون برم من خوب اسباب بازیها از تحریم در اومد خوش به حالتون حالا حسابی بازی کنید

چه شیرین زبون این دخمل دندونام خبا میشه
ایول به این جینگیلیها مسیر شناس

ای جانم همه بچه ها که مامان شاغل دارند با صبح بیداری اول وقت مشکل دارند


زنده باشی عزیزم البته تعدادیش اومده بیرون
حاضر جوابن دیگه آدمو خلع سلاح می کنن بوس برای همه مامانی های شاغل زحمتکش و جوجه هاشون
محمد
27 خرداد 92 10:25
همیشه به شادی
ماشاءالله به هر دوتائی شون


ممنون از لطف شما زنده باشید
مامانی گیلدا
27 خرداد 92 14:45
سلام عزیزم.حال و احوال قند عسلهات چطوره؟تو این مدت دلم واسه خوندن وبلاگت و شیطنتهای این 2 تا جوجه بلا خیلی تنگ شده.ماشالله خیلی ناز و بزرگتر شدن.مواظبشون باش




ممنون عزیزم دل ما هم یه ذره شده به خدا فرشته نازتو ببوس به جای من


مامان فتانه
27 خرداد 92 18:41
خدایااااااااااااااا هرچی از شیرین زبونیاشون بگم کم گفتم مامانی از طرف من محکم محکم بچلونشون


قربون لطفت عزیزم شما هم اون خانوم خوشمله رو ببوس
مامان فتانه
27 خرداد 92 18:42
واااااااییییییییییییی مامانی گیج نمیشی گاهی اوقات خسته نمیشی.....بابا انرژی من هیچ وقت انقدر انرژی و حوصله ندارم


نگو از خستگی گلم که گاهی پرپر می زنم برای یه ذره خواب.... نه بابا همچین پر انرژی هم نیستم
ندا مامان پارسا و آریسا
28 خرداد 92 3:16
جون دلم که اینقدر شیرین شدن ، جیگرشونو برم ...بچه های منم به همه تو خونه خودشون میگن برو خونتون انگار مد شده بین بچه های تو این سن....خسته نباشی عزیزم ، واقعا سخته آدم شاغل باشه و دوقلو داشته باشه ، خدا قوت


قربونت برم من پس همه گیره ممنونم از محبتت شما هم حسابی خسته نباشی ببوس اون خوشگلای نازتو
الی
28 خرداد 92 8:13
http://www.ninisite.com/clubs/chat.asp?clubID=21157&ChatDate=28-3-1392
سلام آدر س کلوب من در نینی سایت پر از لباس بچگونه دوست داشتین یه سر بزنید


ممنون عزیزم حتما
azin
29 خرداد 92 15:49
وقتی تنها میشوی

بدان خدا همه را بیرون کرده

تا با تو تنها باشد...
آپم با جدیدترین ها!


آره واقعا راست می گی هاااااا
خواهر فرناز
30 خرداد 92 15:21
جیگرتو میخورم اومدم بخورمتون
این قدر نمک نریزین ماشالا به جونشون هزار ماشالا بهشون


قربونت برم گلم مرسی
مامان بارین و باران
1 تیر 92 1:52
سلام عزیزم خیلی سخته بچه داری ، کارهای خانه و سر کار رفتن و دور بودن از بچه ها و ..... مهم اینه که شما قوی هستید و می تونید. دوست گلم امیدوارم همیشه باانرژی و شاد باشی تارا و باربد دوست داشتنی و بامزه را ببوس


عزیزم ممنون از این همه لطف و محبتت براتون بهترین ها رو آرزو دارم نازگلی های کوچولوتو ببوس به جای من شاد و سلامت باشید
مامان آرشيدا قند عسل
1 تیر 92 14:51
بوس براي شما شيطون بلاها كه اينهمه حاضر جواب هم هستين ، ولي بابا جون خونه خودشه هان فكر كنم اين وسط يه اشتبي شده باشه!!!


بوس برای خاله جونی آخه ما زورمون زیاده
مامان بردیا
1 تیر 92 16:32
سلام.ممنون که به ما سر میزنید.با پست جدید و عکسای تولد بردیا جون پذیرای شما هستیم.حتما به ما افتخار بدین


قربون شما حتما
نيلوفر
6 تیر 92 14:36
سلام سلام اینو بخونید:
البته من ننوشتما یکی برام فرستاده
ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی واقعا اتفاق میافته!می خوای صورت کسی رو که واقعا دوست داره ببینی؟اینو به 10 نفر بفرست بعد برو به ادرس
http://amour-en-portrait.ca.cx/(این یه بازی فرانسویه)صورت کسی که دوست داره ظاهر میشه خطر سوپریز شدن!(تقریبا 90%شبیه)من خواستم این بازیو دور بزنم مستقیما رفتم به اون ادرس گفت اینطوری نمیشه باید به10نفر بفرستیش نمیدونم چه طوری فهمید.
خوب وقتی دیدیش یادت نره به ما بگی موفق شدی منتظرما.........ا

خدائیش خودت هم باور کردی