هديه هاي آسموني
سلام به فرشته هاي زندگيم
حالتون چطوره از شيطوني هاتون چه خبرا ناقلا ها الان ساعت يك و نيم شبه شما ها نيم ساعت پيش خوابيدين و الان فرصت پيدا كردم بشينم پاي كامپيوتر
نازنيناي مامان اينروزا همش د ر حال كنجكاوي و سرك كشيدن به همه جا هستين اگه دستتون هم برسه گاهي اوقات خرابكاريهاي شيريني هم مي كنيد كه من و بابايي رو به خنده وادار مي كنيد.
مثلا با روروك ميريد تو اتاق درو هل مي دين و پشت در مي ايستين و داد و فرياد مي كنيد يا تلاش مي كنيد كه حتما چيزهايي رو كه دور از دسترس شما گذاشتم به هر شكلي كه شده به چنگ بياريد .
اگه دستتون برسه ميريد سراغ برچسبايي كه من و بابايي قبل از تولد تون براي آماده كردن اتاقتون گرفتيم مثلا غروب امروز ميني ماوسي رو كه به تخت تارا چسبيده بود كندين و دو نصفش كردين بيچاره رو كه دست آخر تو دهن تارا داشت جويده مي شد كه درش آورديم، ديگه اينكه مجله هاي نازنينم از دست تارا در امان نيستن و تا حالا جلد خيلي هاشون رو پاره كرده و اگه حواسم نباشه ميزاردشون تو دهنش.
وقتي بهش ميگم نكن بهم لبخند پرمعنايي ميزنه
اما يه چيزي بگم برعكس تارا باربد اصلا عادت نداره چيزيو بزاره تو دهنش و خدا رو شكر ازين بابت خيالم راحته ولي مدام بايد مراقب تارا باشم.
الهيييييييييييييييييي من قربون اون شيرين كاريهاي با مزتون برم فعلا آزادين . ما فقط بهتون مي خنديم همه چي فداي شادي و خوشحالي شما دردونه هاي من
اينم عكساي جديد از شما دو تا ناقلا