برای نرگس جون مامان تارا و طاها
سلام نرگس جون گلم
منو ببخش عزیزم این دو روزه نتونستم درست حسابی به وبلاگ دوستان سر بزنم یه خورده درگیرم مطلبتو نخوندم ولی کاملا حس می کنم و می فهمم که خستگی یه مامان شاغل با دو بچه نوپا یعنی چی کاری که تمومی نداره وقتی می رسی خونه دوباره باید تازه نفس بری به کارهای خونه برسی با تک تک سلول هام حالتو درک می کنم انتظارات و توقعات بقیه رو کاملا درک می کنم همسر هر چقدر مهربان و دلسوز و یاور باشه باز هم وقتایی هست که دلت می خواد بری تو اتاق درو قفل کنی و از ته دل بخوای کسی کاری بهت نداشته باشه دوست داری کاری رو فقط یه بار نهایتش سه بار انجام بدی نه هزار بار دلت می خواد که فریاد نکشی و متهم نشی به بداخلاقی ( اینا حال این چند روز منه )
عزیز دلم به این نتیجه رسیدم مادر بودن و مادری کردن نتیجه طی مراحل مختلفه آزمون های لحظه ای که تنها یه انتخاب داری و باید برنده بشی باید خودتو آماج همه چی قرار بدی بدلیل همون مهر و عطوفت مادرانه که خدای بزرگ فقط تو وجود زنها به ودیعه گذاشته
نرگس گلم چیز زیادی نمی تونم بگم چون منم دقیقا تو شرایط خستگی دست و پا می زنم به من میگن به کسی بگو بیاد کارای خونتو انجام بده فکرشو که می کنم می بینم یکی باید بیاد شبانه روز هر چی بچه ها می ریزن جمع کنه اگه قرار به انجام دادن بود که همون یکبار که نه ده بار خودم انجام می دادم .... این خستگی ها خالی شدن ها بریدن ها در مسیر بالیدن بچه ها وجود داره و اجتناب ناپذیره ولی بعنوان کسی که یه ذره زودتر ازتو داره این مراحل رو می گذرونه میگم فقط لذت ببر از لحظه هایی که بعدها دلتنگشون میشی بی تعارف می گم دلم ضعف میره برا نوزادی بچه ها بزار خونه رو بریزن به هم خودتو از قید و بند کارهای خونه رها کن اشکال نداره گاهی اوقات شام و ناهار درست نکنی غذای حاضری ساده هیچ اشکالی نداره
منم خودم به تشریفات خیلی پایبند بودم بخصوص موقع غذا که حتما اینطور باشه یا اونطور ولی حالا به این نتیجه رسیدم که ارزش زندگی بالاتر از اینه که با روزمرگی ازدستش بدیم مطمئنم همسر عزیزت هم همراه خوبی برای تو و پدر مهربونی برای دردونه هاست ولی از مردا دقیقا به اندازه خودشون توقع داشته باش نه بیشتر مثل من نباش که انتظار دارم بدون بهم ریختن کمد بچه ها لباساشون رو عوض کنه[زبان]
در ضمن اشتباه منو نکن برای خودت حتما حتما حتما وقت بزار به یه کاری که مختص خودت باشه برا خودت خرید کن ( اینا رو بهت میگم هاااا ولی دریغ ازینکه خودم یه ذره انجامشون بدم [چشمک] )
همه مامان خودشون رو غرق می کنن در خونه داری و بچه داری و خود خودشون رو فراموش می کنن ولی این خود فراموش شده یه روزی سرشو بالا می گیره و تمام کمبود ها شو به رخ می کشه اونجاست که به خاطر اصرار بر ندیدنش در تمام این سالها نمی تونی از دیگرا توقغی داشته باشی برای التیام این دردها
با وجود اینکه از خستگی نوشتی می دونم حاضر نیستی این خستگی شیرین رو با دنیا عوض کنی لذتی داره که اصلا وصف ناشدنیه فقط یه ذره به خودت زمان بده اگه می تونی یه مدت برو مهمونی خونه مادرجونا
براتون شادترین و آرومترین لحظات را همیشه آرزو می کنم و می بوسمت