شیرین زبونای من
سلام به عزیز دردونه های خونه ما حالتون چطوره خوشملای من
خوب و خوش هستین خدا رو شکر خیلی بهتر شدین و دوباره دارین میشین هموم شیطونکای بامزه خون وای که دلم چقدر تنگ شده بود برا ریخت و پاشتون
جونم براتون بگه ما تو هفته گذشته یه خونه تکونیاساسی داشتیم همه فرشا رفتن قالیشویی خونه به جهت استقبال از فصل زمستان کاملا موکت بندی شد از یه بابت خوبه دیگه رو سرامیک سر نمی خورید وقتی می افتین دیگه نگران نیستم به خاطر سطح سختش ولی خوب وقتی لیوان آبو خالی می کنین و خیس میشه مدام دستمال بدستم که تمیز کنم آثار هنری بی مثالتون رو خلاصه خونه تمیزه تمیزه و دوباره روفرشی ها رو انداختم تا ایشالا فرشا به عید بکشن
تو هفته گذشته یه شب رفتیم خونه دوست بابایی بچه اشون سه ماهه که متولد شده هنوز نرفته بودیم برای تبریکگ خلاصه برا شام رفتیم اونجا خیلی هم خوش گذشت ولی مگه گذاشتین یه جا ننشستین کلی خرابکاری کردین رو سفره آخر شب هم که دخترشون برا شما سی دی گذاشت اونقدر در میز تی وی رو باز کردین که شکست من حسابی عصبانی و خجالت زده شدم که خانومش گفت این بار پنجمه که می شکنه شما نگران نشید ....
پنجشنبه من و تارا رفتیم آرایشگاه و دخمری موهاشو کوتاه کرد قربون فرشته ام برم که این بار خانومی کرد و آروم بود البته آخرش سالنو به هم ریخت
روز جمعه هم مهمون داشتیم بازم دوست بابایی وخانمش کلی باهاتون بازی کردن خیلی دوستشون دارین و وقتی رفتن شما خواب بودین بیدار که شدین گفتین عبودون ( همون عمو جون ) و خاله...
شبش هم رفتیم خونه پسرخاله بابایی کلی خوش گذشت و کلی تو باغ بدوبدو کردین و تاب سواری لنگه کفش باربد هم افتاد تو آب ( ولی گرفتیمش ) تارا اومده میگه کف آب برد ... الهی فدای حرف زدنتون بشم من
واما کلمات جدیدی که میگین :
باربد : بلل ( بغل )پته ( پتو ) آنی ( انیسه )
تارا : ازمون می پرسه این چیه جوابشو که دادیم میگه نه بابا !!!!! اونقدر خوشگل میگه که دلم می خواد بخورمش خیلی هم جدی میگه
موقع بلند شدن میگه یا علی ، وقتی چیزی بهش میدیم میگه میسی ..... وقتی می خواد خودشو لوس کنه میگه باااااااااااااااااااااابااااااااااااااااایییییییییییییییی
به چیپس میگه چیس پفک : پ ( با ضمه ) پاستیل : باستی
دیشب تو ماشین بهش میگه تارا چی دستته خیلی جدی گفت شوشه می بینم اسپری باباش رو گرفته
تو حرف زدن خیلی از هم تقلید می کنید و هر کلمه جدید یکیتون یاد بگیره بعد چند روز اون یکی هم میگه
جدیدا جفتتون عاشق سی دی خاله ستاره شدین و همش دستمون رو می گیری می برین طرف یخچال ( چون پکیج سی دی هاتون روشه ) باربد میگه:
بلل بالا سی دی خاله ستا ......بعد کنترا رو دستتون می گیرین دکمه هاشونشون میدین در طول روز هم چند بار به مامان جون آموزش میدین ولی نمی خواد یادبگیره نمی دونم چرا فقط براشون تی وی میزاره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیگه جونم براتون بگه چند روزه که بنده حقیر جلو نمی شینم آقای باربد خان جلوس می فرماین وقتی هم بهش میگم برو عقب یا اونورتر با مهارت تمام میره کوچه علی چپ ما هم دیگه خودمون رو سبک نمی کنیم همون اول میشینیم عقب البته سر جای من هم می خوابه و پریشب بنده رفتم تو اتاقشون رو زمین خوابیدم .... عجب بچه هایی داریم ما
خیلی بی نهایت دوستتون دارممممممممممممممممممممممممممممممممممم گلای خوشبوی من