بهشت کوچک من
سلام به گلای گلخونه خودمون حال و احوال چطوره
امروز اومدم اینجا از عادات و رفتاراتون کمی بنویسم که ممکنه یادم بره و الانم شاید پراکنده بنویسم شما ببخشید
بچه های گل من موقع تماشای تلویزیون عادت دارن یا سرپا نگاه کنن یا خوابیده اونم رو بالش خودشون با پتوی خودشون هیچ مدل دیگه ای هم قبول نیست
بدلیل اینرسی بالای بچه های من هر گونه تغییر در نحوه اجرای برنامه های تلویزیونی بااعتراض شدیدشون مواجه میشه برای مثال اگه دارن فیلم می بینن و ناگهان پیام بازرگانی پخش بشه اعتراض دارن اگه پیام بازرگانی تموم بشه باز هم اعتراض می کنن و .....................
از بین وسایل خونه عاشق جارو ( دایچی ) هستن و قاشق و چنگال حتی از اسباب بازی ها هم بیشتر دوستشون دارن
وقتی شربت می خورن یا دوغ حتما باید یه خورده به فرش تشنه هم بدن اگه نشد یا من نزاشتم باید دستشون رو بزارن تو لیوان .....
عاشق اینن که در یخچالو باز کنن و خرده ریز از توش در بیارن
عاشق اینن که برن رو تخت بپر بپر کنن این حالشون رو می فهمم چون تو دوران بچگی از بازی های محبوب من بوده
عاشق حمام و آب با ( آب بازی ) هستن و از تو آب نمیشه آوردشون بیرون
عاشق بدو بدو هستن و مرتب دنبال هم می دون مبلا رو جابجا می کنن خدائیش موقع جارو زدن خودم خیلی راحت نمی تونم جابجاشون کنم ولی این وروجکاااااااااااااا ماشالا..................
عاشق ددر ماشین سواری و بازی با تمام اعضاء و جوارح ماشین هستن که اگه زبون داشت شکایتا می کرد دیگه
عاشق اینن که اسباب بازی بدست بیان تو آشپزخونه صدام کنن وقتی برگشتم طرفشون پرتش کنن زیر کابینت و خودشون فرار کنن
هر چی رو خراب می کنن مثلا تخلیه ابر داخل عروسک و بالش و.... می برن تو کشوی بوفه قایمش می کنن دستشون رو هم می گیرن بهش که من باز نکنم کشو رو
هر کلیدی بببینن می برن باهاش در و باز کنن
و البته من در جستجو های گاه و بیگاهم در کشو ها و زیر تخت همیشه چند قاشق پیدا می کنم
عاشق بازی با دکمه های لباسشویی و ظرفشویی اند
پاستیل و کیک خیلی دوست دارن و البته میوه تکه تکه شده که موقع تماشای کارتون می خورن
شب که از بیرون بر می گردیم باید کلی تو پارکینگ بدو بدو کنن و از شیب پارکینگ بالا پائین برن وقتی با هزار دردسر آوردیمشون تو ساختمون از پله میرن بالا ( ما طبقه اولیم )و تا برسیم بهشون رسیدن طبقه چهار چند شبه برای پیشگیری تا رسیدیم داخل کلیدا رو می دم دستشون تا دیگه نرن بالا
هر کی میاد خونمون موقع رفتن دنبالش گریه می کنن
وقتی لپ تاپ روشنه مستقیم میان خاموشش می کنن
اگه موبایل دستم باشه میگن نی نی
روزی چنددددددددددددددددددددددددددد بار لباساشون رو به هم می ریزن و البته بعدش میان بهمون میگن که چه دسته گلی به آب دادن
مقصر تمام اتفاقات و خرابکاری های رخ داده تو خونه ما از دید تارا خانم باربدخانه که چون دیگه یاد گرفته اسمشو کامل بگه مرتب یه باربد مبگه و چندتا از دهنش میریزه بیرون
البته اینو هم بگم خیلی به هم وابسته هستن اگه خوراکی به یکیشون بدم واسه اون یکی هم می خوان بدون هم بازی نمی کنن ، از خواب که بیدار میشن اول سراغ اون یکی رو می گیرن و غیر از لحظات دعوا لحظه های شادی رو با هم می گذرونن خدایاااااااااااااااااااااااا به داده و نداده ات شکر
وقتی از در میام تو با شدت و حدت باباشون رو می خوان و اگه همزمان خونه نریم باید مراقب باشم از لای در نرن تو سالن و حیاط دنبال بابایی
موقع خواب باید برن تو بغل بابایی و از خواب که بیدار میشن باز هم میان تو بغل بابایی خدا واسه هم نگهتون داره ولی منم بعضی وقتا حسودیم میشه به این رابطه معصومانه و دنیای کودکانه بچه ها که چقدر صادقانه عشق و محبتشون رو نثار اطرافیانشون می کنن و چه فضایی میشه آکنده از انرژی مثبت
کاشکی ما بزرگترا کمی یاد بگیریم از این آینه پاک و بی غل و غش وجودشون که عشق رو دوباره به بزرگتراشون هدیه میدن عشقی که خداوند تو وجودشون گذاشته یه تیکه از بهشته با عطر و بوی الهی .....