بیست ماهگی
سلام شیطونکای من
بیست ماهگیتون مبارک امیدوارم همیشه شاد باشین و سلامت و به اونچه که شایستگیشو دارین برسین
ماشالا برا خودتون بزرگ شدین قد کشیدین و من این بالندگی رو تو وجودتون می بینم و هر ثانیه خدا رو شکر می کنم به خاطر این سعادتی که نصیبم کرد افتخار مادر بودن افتخار بزرگی است امیدوارم براستی شایسته این جایگاه باشم
تو دو روز گذشته متأسفانه زیاد حالتون خوب نبوده باربد که یک هفته ای هست دچار مشکل فیزیولوژیک نفرت از پوشک شده و به جان پوشکا افتاده
روز چهارشنبه هم دو سه نوبت حالتون به هم خورده و سرتا پای خونه رو صفا دادین از دیروز هم شرایط باربد به تارا منتقل شده و دوتایی دارن کلک پوشکا رو می کنن خدا رو شکر بدلیل امکانات فراوان اینجا روزهای تعطیل به هیچ صورت امکان دسترسی به پزشک متخصص نیست و از اونجایی که یه بار تجربه کردم و بردمتون پیش پزشک عمومی و دوباره مجبور شدم ببرمتون پیش متخصص این دفعه ترجیح دادیم دو روز صبر کنیم تا بریم پیش دکتر تون ...
از وضع غذاتون که هیچ نگم بهتره دیشب داشتم گریه می کردم دیگه که یه ذره پلو خوردین البته داستان فضولیها و بره ناقلا سرجاش هست دیروز اصلا سراغ اسباب بازیها نرفتین و اونقدر سرسره رو زیر پاتون گذاشتین ازش بالا رفتین و و خرابکاری کردین که دیگه ورش داشتم و ساعت 12 شب هم خوابیدین و بنده تازه کارام شروع شد یعنی شروع کرد به اتو کشیدن و مرتب کرن خونه و حدود 3 خوابیدم.....
صبح که اومدم تارابیدار بود و البته اولین جمله ای که گفت این بود " شیر ببه "
عاشقتونم نفسای من