تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

تعطیلی اجباری

1391/3/31 11:43
نویسنده : مامان انیس
647 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به جیک جیکو های خودم حال و احوال چه خبرا

جون دلم براتون بگه دو روز تعطیل بودیم اولیش عید مبعث بود و دومیش به یمن ورود گردو خاک نه چندان کشنده و حدود 32 برابر حد مجاز

امروز هم هوا به خرابی دیروزه ولی خوب نمیشه همیشه تعطیل باشیم باید بیایم چرخ مملکتو بچرخونیم در نتیجه در میان غبار شدید مشرف شدیم اداره...

تو این چند روز به طور کامل خونه بودیم و شما هم حوصلتون سر رفت مدام رفتین پشت در گفتین ددر جگرم کباب این ددر های شماست

اندر وقایع این چند روز بگم که روز دوشنبه یه مهمون عزیز داشتیم به نام " عمه شیرین " که نوه خاله بابا ایمان هست و هر چی از خوبی و مهربونی خودش مامان و بابا و همسرش و همچنین عمه هاش بگم کم گفتم همیشه بهمون لطف داشتن و دارن واقعا بی شیله پیله و با صفاست و قلب مهربونی داره من که خیلی خیلی دوستش دارم ( اینا رو برای تعارف نمیگم واقعیته ) شماها  رو هم خیلی دوست داره  غروب دوشنبه اومد خونمون براتون عروسک گارفیلد و بره ناقلا رو آورد و کلی باهاتون بازی کرد شما هم که فکر می کنین هر کی اومد پیشمون باید ببردتون ددر شاید 10 بار دستشو گرفتین بردینش دم در اونقدر که وقت رفتنش بردمتون پائین کلی تو خیابون قدم زدیم

روز سه شنبه هم آماده شدم برم اداره مامان جون هم اومده بود که زنگ زدن گفتن نیا ما هم گفتیم به به فقط چرا زودتر نگفتین تا از ساعت 6 نرم تو آشپزخونه ...همکاره ما داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مامان جون هم موند تا بیدار شدین باهاتون بازی کرد و رفت

دیروز تولد خاله جون بود همین جا دوباره تولدش رو تبریک میگم و براش آرزوی موفقیت دارم شب اومد پیشمون و ما هم براش یه تولد کوچولو گرفتیم و امروز پیش شماست.....

شیرینکاری و شیطنت شما دو وروجک به قوت خودش باقیه و با وجود اینکه بعضی اوقات شورشو در میارین از بس که شیر می ریزین  رو زمین و در و دیوار و یا موقع ظهر که می خوایم کمی بخوابیم رو سر و کلمون راه میرین یا موهامون رو می کشین ولی از شما چه پنهون باز از ته دل ذوق زده میشم اگر چه دیروز دعواتون کردیم و در نتیجه سریع خوابیدید اونم بمدت 4 ساعت تا حدودای 8:30 بعدش تا 12 بیدار بودین

امروز صبح هم ساعت 7 بیدار شدین تارا دوباره خوابیده البته بعد عوض کردن رختخواب اصولا صبحا وقتی بیدار میشین باید جاتون رو عوض کنین یعنی اگه پیش ما خوابیدین ببرمتون تو اتاق خودتون و بالعکس  تارا خوابید باربد هم بازیگوشیش گرفته بود منم منتظر که بالاخره تعطیلیم یانه که نه و در نتیجه باربدو گذاشتم پیش خاله و الفرار

می بوسمتون خوشملای من 10000000000000000 بار

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان سونیا
31 خرداد 91 11:52
توفیق اجباری که باعث بشه ادم در کنار عزیز دلش باشه چه میچسبه


آره واقعا راست میگی
بابای دوقلوها
31 خرداد 91 15:22
سلام جیک جیکوو ها، خوووفید؟

باز خوبه شما رو تعطیل میکنن
ما که سنگ هم از آسمون بیاد باید سر کارمون حضور داشته باشیم
خدا عمه شیرین مهربون رو حفظ کنه


مرسی عموجون اینجا هم یک در میون تعطیله کلا میلیه نه بر اساس استاندارد .... ممنون از لطفتون
مامان آرشیدا قند عسل
31 خرداد 91 17:33
تولدت مبارک خالههههههههههه جونننننننن


مرسی خاله جوننننننننننننننننن
مامان آرشیدا کوچولو
1 تیر 91 1:02
اهه اها اهو اینم آب و هواهه ما داریم؟؟؟؟؟ خفه شدیم والاهه دلم آب شد اینقدر تعریف این دو تا جوجو رو کردی عکس بگذار خب


خوزستان قبلا برابر گرما بود این مشکل به مدد تکنولوژی حل شد احتمالا برای گرد و غبار هم در آینده فکری میشه خدا بزرگه دنیا هم دو روز بیشتر نیست یه روز جمعه اس یه روز دیگه اش هم تو خوزستان تعطیله برای عکس هم چشم این اواخر همش تو دوربین ادا در میارن یه عکس درست وحسابی ندارن
مامان آرشیدا کوچولو
1 تیر 91 1:07
این توفیق اجباری به ضرر شوشوی ما بود فکر کرد بلیط هواپیماش کنسل میشه آخه تهران امتحان داشت بلیط قطار هم نبود با اتوبوس رفت بیچاره آخر شب فهمیدیم بلیطش کنسل نشد


آخه هم خسته رفت و آمد و هم بلیط کنسل نشده امیدوارم دیگه از این بی نظمی ها نباشه
سمیرا مامان آنیتا
1 تیر 91 11:23
آخ دلم دوباره تعطیلی خواست
خوابیدن صبحشون چه بامزه اس


تعطیلی خوش آب و هوا البته قربونت برم
مامان خورشيد
4 تیر 91 12:05
واقعا آرزو مي كنم مشكل آب و هوا حل شه. و تولد خاله عزيز رو هم تبريك مي گم.


مرسی دوست خوبم