تب باربد
سلام عزيزاي دلم
امروز يكي از سخت ترين روزهاي من بوده تارا و باربد داشتند كمي بهتر ميشدن كه حدوداي ظهر باربد لرز كرد پيچوندمش تو پتو كمي بهتر شد ظهر داروهاشون رو دادم كه حال باربد يه دفعه به هم خورد
طفلكم حالي براش نمونده بود لباساشو عوض كردم هيچي هم نمي خورد كمي بعد مامان آب پرتقال آورد باربد با اشتهاي تمام خوردش و يك كم سرحال شد موقع ناهار براشون غذا كشيدم داشتن بازي مي كردن با غذا كه دوباره حال باربد به هم خورد بميرم براش كه اين دفعه اينقدر اذيت شده بابا ايمان برد خوابوندش دوباره نيم ساعت بعدش بيدار شد و كمي هم بهتر شده و تبش اومده بود پائين
تارا هم خيلي بهتره و فعاليت هاي عاديش رو خدا رو شكر از سر گرفته
هر دو شون بعد از ظهر خوابيدن و البته خداي شكر حرارت بدنشون تقريبا نرماله
تارا الان بيدار شده و اومده پشت سرم تو صندلي سرپا ايستاده مشغول خوردن بستنيه
خداي بزرگ خودت حافظ و نگهدار تمام بچه هاي دنيا باش كه به اندازه فرشتگان مقرب درگاهت معصومند و از هر گناهاي بري