تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

مسافرت بابايي

1391/1/26 0:01
نویسنده : مامان انیس
771 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فضولا حالتون چطوره بابا پوستمون رو كندين ماشالا به انر‍ژيتون كه نا تمومه ايشالا هميشه سالم باشين

ديروز با مامان جون برديمتون پارك خانواده تا تونستين بدو بدو كردين و از هر طرف كه خواستين رفتين موقع برگشتن وقتي بردمتون دم ماشين و نشستين تو صندليهاتون فكر كنم حرارت بدنم 10 برابر و ضربان قبلم 100 برابر شده بود

امروز جمعه بابا ايمان رفت تهران - خودش تنها - براي انجام يكسري كارها ......كوچولو ها دعا كنين كارا اونطور كه به مصلحت همگي ماست پيش بره اين اولين سفر تنهايي بابا ايمان بعد تولد شماست هنوز نرفته كلي دلم براش تنگ شده آخه ما باهم اول دوستيم بعد همسر و با وجودي كه اختلاف نظر هم داريم تو بعضي مسايل ولي طاقت دوري همو نداريم

 از ديروز كه داشتم وسايلشو مي بستم كلي دپرس بودم ولي خوب چه ميشه كرد كاره ديگه نميشه عقب انداخت يا به ديگري سپرد

صبح ساعت 8:30 وقتي خواب بودين رفت اصرار داشت زود بره مبادا كه بيدار بشين و دنبالش گريه زاري راه بندازين آخه نازنازيها حسابي بابايي شدن قربنتون برم من

بابايي شهر به شهر كه رسيده يا پيام فرستاده يا زنگ زده ساعت 5 هم رسيد تهران ولي تا الان هنوز نتونستم باهاش صحبت كنم

خدايا تمام مسافرا به خودت سپردن و از هر گونه بلا دورشون كن و به سلامت پيش خانواده هاشون برشون گردن الهي آمين

شما شيطونكا بعد ناهار كمي خوابيدين بعدش رفتيم بيرون چرخي زديم و دست آخر رفتيم پارك يه ذره بازي كردين تنبل خان رو به زور برديم پارك به زور سوار تابش كرديم به زور پيادش كرديم به خاطر ساير بچه ها بزور سوار الاكلنگ شده و بزور هم پياده شده و آخر سر هم يه خورده سرسره بازي كرده و تا دلتون بخواد سنگريزه برداشته از رو زمين

تارا هم كه دوست داره خودش تابو تكون بده تا سوار بشه ، الاكلنگ هم زياد ادامه نداد و رفت سراغ سرسره بازي اونم با بچه هاي بزرگتر سرسره هم بلند بود نزاشتم از پله بره بالا خودم از وسط سرسره فرستادمش پائين تارا گلي هم حسابي از خجالت سنگريزه هاي كف پارك دراومده جوري كه وقتي اومديم خونه همونجا دم در هال لباساتونو درآوردم بعدش مستقيم تو حمام تا كاراتون رو انجام بدم خاله جون حمامتون داده بعد به خيال اينكه الاناس كه بخوابين داشتيم ذوق زده مي شديم كه ديديم خبري نيست كه نيست

بعد شام حدوداي 10:30 خاموشي دادم ولي چه فايده شما راحت از مبل ميرين بالا روشنشون مي كنين بردمتون تو اتاق مامان جون كه بخوابيد چراغارو بستم يك در ميون رفتين سراغ پريز يا رفتين روي ميز توالت كارم كشيد به داد و بيداد طفلي مامان و بابام كه مرتب بايد دادو فرياد منو تحمل كنن خلاصه تارا داشت مي خوابيد كه بازم باربد رفت روي ميز توالت يه دستي كشيدمش پائين افتاد روي تشك يه خورده هم سرش درد گرفت انگار ......
خدا منو بكشه اعصابم به هم ميريزه اينجور وقتا خلاصه باربد كمي گريه كرد و خوابيد تارا هم اين وسط مسطا گوشه رختخوابا خوابش برد و الان اومدم سراغ نت كه امروزو  بنويسم

آخه امروز ششمين سالگرد ازدواجمونه و اينروز رو به خودمون تبريك ميگم بابايي هم ديشب زحمت كشيدن و كادو شون رو به بنده مرحمت نمودن و البته خشكه حساب كرده ايشون دستش درد نكنه

فعلا شب بخير قربونتون برم خدايا گلهاي زندگيم رو به تو مي سپارم

 

اميدوارم هيچ خزاني طراوت لحظه هاي بهاريشان را دگرگون نكند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامانی درسا
26 فروردین 91 1:28
مامانی سالگرد عروسیتون مبارک گلم . گلای خاله رو ببوس و انشاالله به زودی بابا ایمان با خبرای خوش برگرده به سلامتی . عزیزم .


مرسي عزيزم از لطف و محبتتون
مامان خورشيد
26 فروردین 91 8:49
سالگرد ازدواجتون مبارك و عشقتون پايدار. الهي مسافرتون زودتر برگرده و با خودش خبرهاي خوب مياره.


مرسی عزیزم لطف دارین امیدوارم همیشه شاد باشین
مامان باران و بارین
26 فروردین 91 9:02
سالگرد ازدواجتون مبارک عزیزم...ببوس خوشگلاتو...
بابای دوقلوها
26 فروردین 91 9:41
سلام وروجکا. خوووووبید؟ بابایی خدا قوت، انشالله که کارها خوب پیش رفته باشه مامان و بابا سالگر ازدواجتون مبارک، انشالله سالهای سال به خوبی و خوشی با وروجکها زندگی کنید
نسترن
26 فروردین 91 17:37
انیسه جونم سالگرد ازدواجتون مبارک انشالله سالهای سال با شادی کنارهم سپری کنید
انشالله شوهریت هم با خبرای خوب صحیح وسالم برگرده
چرا عکسس از بچه نگذاشتی؟


قربونت عزیزم چشم اگه شیطونا بزارن بشینم پای کامپیوتر و عکسای دوربینو خالی کنم حتما بزودی
مامان سونیا
26 فروردین 91 17:47
سالگرد ازدواجتون مبارک باشه عزیزم انشاالله سالهای سال این روز قشنگ رو رو جشنبگیرید و سایه اتون بالای سر این خوشگل طلاها باشه


مرسی عزیزم سایه لطفتون مستدام
مامان رهام
27 فروردین 91 9:33
سالگرد ازدواجتون مبارك،روي گل دوقلوها روببوس


Merci az lotfeton
عسل(مامان آراد و آرشیدا)
27 فروردین 91 13:04
سلام دوست عزیز و نازنینم
انشالا همیشه پرنده ی اقبال در آسمان بختتون پرواز کنه و خورشید شادی وتندرستی بر وجود نازنینتون بتابه.آرزو میکنم سالهای متمادی زیر سایه لطف و برکت الهی و عشق عزیزانتون نظاره گر خوشبختی تارا و باربد عزیز باشید و 100 بهار دیگر را با سلامتی و شادمانی آغاز کرده و پیزتد زیبای قلبهایتان را جشن بگیرید.بووووووووووووووووس.خیلی دوستتون دارم.


در پاسخ به این همه لطف بیکران و بی شائبه شما زبانم از هر کلامی قاصره بهترین ها رو برای شما همسر عزیز و فرزندان دلبندتون آرزو دارم عسلی ها رو به جای من ببوسید