روز طبیعت
سلام به گلی های مامان و بابا حالتون خوبه دماغتون چاقه چه خبرا
شیطونکا به سلامتی تعطیلات نوروز تموم شد و امروز همه سر کار و زندگی خودشون هستن به سلامتی امیدوارم سال جدید طلیعه لحظات شیرین و شاد برای تمام ایرانیان باشه
عرض به خدمت جوجه های نازم که من هم سه روز تعطیل بودم و با هم کلی سرگرم بودیم بگذریم البته از شیطونی های غیر قابل کنترلتون که فریاد من و بابا رو به آسمون می بره و ماشالا اونقدر کنجکاوین که می خواین از همه چی سر در بیارین
جارو رو که به سلامتی درب و داغون کردین رفت پی کارش و حالا اوراقی شده و با دعا و خواهش کار می کنه تلویزیون هم فکر کنم به زودی بسوزه بدلیل اینکه تا روشن میشه متوالیا خاموش و روشنش می کنین تازه همدیگه رو هم دعوا می کنین که مثلا کار بدیه انجام ندین و ازین صحبتا.........
اگه اینطوری پیش بره باید عوضش کنیم و ممکنه بریم سراغ عیدیاتون و باهاش یه تلویزین بگیریم پس حواستون رو جمع کنین ( شوخی کردم بابا نمیریم سراغشون ولی هوای تلویزیونو داشته باشین وروجکا تا بی موقع دستمون رو تو حنا نزاره )
دیروز روز سیزده فروردین بود و طبق رسم دیرینه ایران زمین همه سعی می کنن که این روز رو در دامن طبیعت سر کنن و از هوای مفرح بهار کوله بارشون رو پر کنن برای شروع مجدد کار و تلاش و تکاپو
به این رسم زیبا میگن سیزه بدر در این روز مردم محتویات سفره هفت سین رو به آب می اندازن که البته بسیار کار نا پسندیه و باعث آلودگی رودخانه میشه البته به این خاطره که معتقدن جریان آب همونطور که آلودگیها رو می بره غصه هاشون رو هم با خودش می بره و یا شاید به این دلیله که آب بسیار پاک و مقدس و عزیزه و سبزه و ... رو نباید به چیز دیگه ای سپرد ( برداشت شخصی )
یه دلیل دیگه برای گذراندن این روز در بیرون از خونه ترس قدیمی و خرافه از نحسی عدد 13 هست که بعضی ها بهش اعتقاد دارن و به خاطر دور موندن از بلا و گرفتاریهای احتمالی این روز رو از خونه بیرون میرن.....
مردم تو این روز سبزه گره می زنن تا انشالا تو سال جدید به تعداد گره هایی که می زنن به آرزوهاشون برسن
راستی دیروز برابر اول آوریل و مصادف با روز جهانی زمین بود ...امیدوارم که همراه با نو شدن زمین ، جهان روی صلح و صفا و آرامش به خودش بگیره و جنگ و خونریزی در تمام دنیا متوقف بشه و به سوی دنیایی سرشار از دوستی و یکرنگی پیش بریم
ما هم دیروز بعد ناهار دقیقا قبل از شروع خواب عصرتون رفتیم بیرون همه جا خیلی شلوغ بود و چند ساعتی دور خوردیم و به مناطق کوهستان شمال شهر سر زدیم و بسی بهره بردیم از مناظر زیبا............. شما هم که یا خواب بودین یا مشغول آجیل خوردن غروب هم برگشتیم خونه مامان جون بردمتون حمام ، حسابی آب بازی کردین و شیطونی ... با این فضولیهاتون کار دست خودتون میدین خدای نکرده
تارا اونقدر دوید این طرف و اونطرف که حد نداره آخر سر هم افتاد و پیشونیش خورد به قرنیز دیوار خدا بهمون رحم کرد یه دفعه ورم کرد سریع روش یخ گذاشتیم ولی بعد 10 دقیق عین خیالش نبود دوباره شروع کرد به شیطونی
آخر شب هم برگشتیم خونه .....صبح که می اومدم اداره هنوز خواب بودین و منم انگار سرماخوردم و گلوم درد می کنه یه ساعت مرخصی گرفتم
اینم چند تا عکس از روزای گذشته فعلا بای بای می بوسمتون
تارا و باربد روی کاپوت ماشین روز 12 فروردین