روز جهانی زن
سلام سلام سلام
اول کلام روز جهانی زن ( 8 مارس ) رو به تمام خانما تبریک میگم و از خدای بزرگ سربلندی و نشاط همیشگی اونها و عزیزانشون رو آرزو می کنم.
جونم برای عزیزای دلم بگه که دیروز وقتی رفتم خونه تمام اسباب بازیهاتون پخش و پلا بود و سرگرم بازی بودین باربد تندی اومد تو بغلمون و تارا هم تواتاق روی میز توالت سرپا ایستاده بود که باشنیدن صدای ما در حالیکه بلند بلند می گفت من مننننننن دوید اومد بیرون و خودشو انداخت تو بغل بابایی الهی فداتون بشم که آغوش مهربونتون چقدر آرامش میده بهمون ( البته اگه تو این وسط مسطا شونمون رو گاز نگیرین )
ظهر بعد ناهار با مامان جون رفتین حموم و بعد از کلی شیطونی ساعت 5:30 خوابیدین و بنده هم بسرعت جت آماده شدم برای خرید رفتم بیرون و یه مقداری خرید کردم ازقیمتا نگم که حتما همه خبر دارن و بی نیاز از گفتن................
وقتی اومدم خونه ساعت حدود 8 بود تارا تازه بیدار شده بود البته دسته گل باربد بود که رفته بالاسرش بیدارش کرده بود و اومدین جلوی در و کیسه ها رو از دستم گرفتین و همه رو باز کردین و به هم زدینشون قربونتون برم که چقدرلباسا بهتون میاد ایشالا مبارکتون باشه گلای ناز و خوشگلم
هر کدومو ورمی داشتم می رفتین سراغ بقیه شب هم عمه جان اومد چون برای امروز صبح بلیط داشت که برگرده تا نصفه شب هم خونمون بود بعدش رفت خونه عمه خانم ( عمه بابام ) همش میگفت نمیدی ببرمشون با خودم
توی این مدت به هم عادت کردین عمه مرتب به باربد می گفت راه برو ببینم آخه باربدی موقع راه رفتن خیلی ادا در میاره یا دستاشو به جلوعقب تکون میده یا ادای کولی دادنو در میاره قربون این پسر خوش ادا برم من
به تارا هم می گفت میای بارفیکس بغلش می کرد می بردش بالا نزدیک جا گلدونی ستون هال تارا هم ازش آویزون میشد قربونش برم از الان تمرین میکنه و اگه بفرستمش ورزش احتمالا ژیمناست قابلی بشه
عمه ام میگه خوشم میاد تارا انگار قدماشو روی هوا بر میداره چون ماشالا عین فرفره اس مثل بالرین ها دور میزنه
شماها تا ساعت 12 مشغول شیطونی بودین بعد عین دو فرشته کوشمولو خوابیدین صبح که اومدم تارا بیدار شد و یواشکی پریدیم بیرون
هزاران بار می بوسمتون غنچه های خوش رنگ و بوی زندگی