تربچه ها
سلام دلبندای من
اول بذارین که یه خبر جدید بدم اینه تارا خانم دیروز بعد از ظهر تا صبح امروز خیلی خوب خوابیده و نمرش بیسته احتمالا ذخیره انرژی کرده برای روزهای آینده
دیروز بعد از ظهر رفتم پیش بینایی سنج برای معاینه ،باربد خان هم با خودم بردم تارا موند خونه پیش مامان جون چونکه خوابیده بود. تو مسیر قسمتی از راه رو پیاده رفتم طفلکم حسابی ذوق زده شده بود و می خواست از بغل من بپره پایین و حسابی شیطونی کنه آخه دو سه روزه که فعالیت بدنیش زیاد شده ماشالا میخواد هر جور که شده چهار دست و پا بره مثل تارا خلاصه وقتی اومدیم خونه باربد نخوابید و همش سرو صدا می کرد و فضولی تا وقتی که بالاخره خوابش برد . ماشالا به پسرم که داراه اصل ذاتش رو نشون میده گلکم داره حسابی فضول میشه.
تارا گلی هم با دندوناش داره همه چیو امتحان می کنه ( شروع گاز گرفتن ) خلاصه با این وروجکا من و بابایی و مامان جون و بابا جون و خاله جون دنیایی داریم
خدایا خیلی خیلی ممنونمممممممممممممممم