نازدونه و دردونه
سلام شیطون بلاها
دیروز جمعه بود شما دوتا و بابایی حسابی استراحت کردین اما من
مثل همیشه بیدار شدم تا به کارای عقب افتاده خونه برسم ماشالا به جونتون که این همه ریخت و پاش می کنید اسباب بازیهاتون همه جای خونه پخش و پلاست قربونتون برم که جای دستای کوچولوتون رو میز و صندلیهاست از شما چه پنهون دلم نیومد پاکشون کنم. آخه مگه هنر دست شما دو تا بلا رو میشه پاک کرد زود به حالت قبل برش می گردونید.
یادم میاد روزهایی که هنوز نیومده بودید من و بابایی تمام این لحظات رو تو خیالمون مجسم می کردیم انگار به یه چشم بهم زدن گذشت و الان شما دو تا ناقلا دارین تو واقعیت آتیش می سوزونید.
راستی سه روز پیش دندون دوم تارا خانوم هم اومد الان دو تا نیش کوچولو تو لثه دخملیه خیلی بامزه شده قربونش برمممممممممممممم
باربد مامان هم فضول شده رانندگی می کنه با روروکش به همه جا سرک می کشه ذوق زده میشه ازین موضوع و دستش به هر چی برسه یا می کشدش یا هلش میده بعد از فتوحاتش هم سرو صدا می کنه مثل جنگاوران قدیمی فداش بشم الهییییییییییی
باربد بلا هنوز تو جنگ تن به تن از تارا عقب تره وقتی تارا می ره طرفش اول صبوری می کنه بعد که می بینه بی فایدس می زنه زیر گریه فدای اشکات بشم که مثل مرواریدن
رابطه دو تا فینگیلی من خوبه حسابی به هم می خندن البته تا وقتی که تارا هیجان زده نشه و موهای دادداششو نگیره
امروز صبح هر دوتون قبل از زنگ ساعت یعنی دقیقا ٥:٣٠ بیدار شدین بعد از تعویض لباس و .... رفتیم خونه مامان جون قربونتون برم که تا سوار ماشین میشید سریع خوابتون می گیره بعدش من اومدم اداره