تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

اسفند دونه دونه

1390/12/1 11:33
نویسنده : مامان انیس
765 بازدید
اشتراک گذاری

یه سلام اسفندی آخر سالی به نازدونه های خودم حال واحوالتون خوبه

قربونتون برم من که تو تموم لحظات زندگیمون شادی و نشاط آوردین

دیروز ظهر وقتی رفتم خونه هر دوتون رو مود خواب بودین ولی ساعت 4 خوابتون برد منم بی سرو صدا داشتم به کارام می رسیدم که باربد ساعت 5 بیدار شد آویزون بازاری داشتیم تا یکی دو ساعت بعد که تارا بیدار شده

غذا خوردین بازیهاتون رو کردین آتیش هم به قدر مکفی سوزوندین مراسمات مختلف گریه زاری به مناسبت ورود دندون هم داشتیم

خلاصه جونم براتون بگه بنده حقیر تا ساعت 8 شب دیشب هنوز نمی دونستم چی باید برای شام و ناهار فردا درست کنم و این مطلب خیلی کلافم کرده بود تا بالاخره یه غذای من درآوردی پختیم و بسیار هم خوشمزه شد.....(نمی خوام تعریف کنم ......ما تو خونه یه آزمون گیرنده سختگیر داریم به اسم بابا ایمان که هر غذایی به مذاقشون سازگار نمیاد .............. و خوشبختانه از نتیجه آزمون سربلند بیرون اومدیم )

بچه ها هر دوشون داشتن می خوابیدن که بابا ایمان ساعت 10 اومد با کلی سر و صدا و بازی که کلا خوابو از کلشون پروند  ساعت 11 باز هم تلویزیون بیدارشون کرد و عاقبت باربد ساعت 12 خوابید و تارا هم بدلیل درد شدید لثه تا نزدیک 2 بیدار بود یه عالمه هم گریه کرد بعد خوابیدنش من رفتم سراغ ملافه گرفتن بابایی هم داشت فیلم ترسناک می دید اومده میگه بیا اینجا ملافه بگیر من تنهایی فیلم نمی بینم گفتم دیر وقته برو بخواب میگه نمیشه حتما باید ببینیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ساعت حدود 3 بود که خوابیدم تا صبح که چه عرض کنم (ساعت 6 ) سه بار بیدار شدم و هر بار هم تارا اذیت بود بمیرم برای طفلکم این دندونای نیش خیلی اذیتش می کنن برا آسیاباش اینقدر اذیت نبود

امیدوارم خداوند همه بچه های گل و معصوم رو در کنف حمایت خودش قرار بده و سلامتی به همشون عنایت کنه

اینم چند تا عکس از جوجه های طلایی ما

 

تارا در خواب ناز

اینم یه باربد لالا

تارا خانم شیطون بلا

باربد خان قند عسل خونه ما

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

سمیرا مامان آنیتا
1 اسفند 90 10:34
ای خداااااااااااا فدای این تارا خانوم با این دندون در آوردنش ... ایشالا زودی در میاد و راحت میشه باربد خان چقدر آقا شده .. مرد کوچک خانه ممنون که عکس گذاشتی و قند عسل ها رو دیدیم
مامان آرشیدا قند عسل
1 اسفند 90 10:49
الهی زودتر مرواریدت دربیاد شیطون بلای خاله چقدر شیطون بلایی می کنید یه کم زودتر بخوابید فرشته ها
مامان خورشيد
1 اسفند 90 11:54
واي چقدر بزرگ شدن. خدا نگهدارشون باشه.
نسترن
1 اسفند 90 14:15
واقعا ماشاالله چقدر خوشگل معصوم چهره هاشون موقع خواب عزیزم توهم خیلی مراقب خودت باش و به تغدیه ات خوب برس
مامانی درسا
1 اسفند 90 23:58
عزیزای خاله خیلی حوشگل و مامانی شدین . انشاالله هر دوتاشون به سلامت دندوناشونو در میارن . دوستون دارم .
مریم گلی
2 اسفند 90 1:53
ماشالله چقدر نازه دوقلوهات خدا حفطشون کنه اینقدر دوست دارم بچه دوقلوداشته باشم علتشونو نمیدونی چجوری دوقلو میشه البته شرمنده عزیزم
بابای مهتا
2 اسفند 90 7:27
سلام عرض ادب و احترام خیلی خیلی ممنون که قابل دونستید و به وبلاگ مهتای من هم سری زدید ایشالا که شما و عزیزانتون در کمال صحت و سلامت و شادی باشید و امیدوارم که دوقولوها تون از اون دوقولو های افسانه ای بشن که همیشه شادتون کنند بازم ممنون
مامان محمدجان
2 اسفند 90 12:20
وای چه عکسایی ماشالله هزار ماشالله ببوس این دوتا کلوچه رو
مامان احسان
2 اسفند 90 15:12
سلام یه سلام اسفند ماهی به تارا و باربد و مامان مهربونشون عکساتون خیلی ناز بود لذت بردم مامانو اذیت نکنین و از طرف من ببوسیدش
مامان باران و بارین
2 اسفند 90 22:13
آخیییییییییی...عزیز دلم...ایشالا زود خوب میشه...
مامانی درسا
3 اسفند 90 15:05
خوشملای خاله آتیش خوب میسوزونید. دندوناتون در اومد. یه دنیا بوس .
مامان مریم (مامان بهنود)
17 اسفند 90 12:18
خیلی ناز و دوست داشتنیه
خدا برات نگهش داره



لطف دارید ممنون