تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

روز عشق و دوستی

1390/11/25 11:16
نویسنده : مامان انیس
961 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به جوجو های من حال و احوالتون خوبه خوش می گذره بهتون ................

دیگه مامان جونو کفری نکنین قربونتون برم من . مامان جون عاشق فیلم و سریاله شما هم مرتب حالگیری می کنین نمی زارین درست تلویزیون تماشا کنه آخه چرا خاموش می کنین حالا بزارین آقاهه بیاد دیوار کوبو نصب کنه اونوقته که بگین اااا چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟

جونم براتون بگه  تو یکی دو روز که گذشته حسابی مشغول شیطونی بودین مثل همیشه صبحا تا نزدیک ظهر خواب بودین و عنوان پر افتخار خوشخواب را به خودتون اختصاص دادین البته براتون بگم این امور فقط در شیفت کاری مامان جون اتفاق می افته ودر عوض زمانی که بیدار میشین حسابی تلافی می کنین و اگه راه دستتون باشه دیگه به زور بعد از ظهر هم نمی خوابید تا آخر شب به مدد خاموشی مطلق و التماس دعا به بابا جون و خاله جون که تورو خدا تلویزیونو خاموش کنین خودتون رو هم بزنید به خواب !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ( جذبه فرزند ارشد بودن همینه دیگه ................به جون خودم حرفم دوتا نمیشه تا بگم ف همه رفتن فرحزاد..................) تا جوجو های نازنازی لالا برن

و اما امروز روز 14 فوریه یعنی روز عشق و دوستی یا به قول فرنگی ها valentine  هستش . این روز خوب رو به همه دوستان عزیزم تبریک میگم و با تمام وجود براشون لحظه های شیرین و سرشار از عشق آرزو دارم

گلای نازم همیشه تو زندگیتون مهربونی و صمیمیت رو سر لوحه کارتون قرار بدین مبادا کسی از دستتون رنجیده خاطر بشه البته هیچ وقت از حق خودتون کوتاه نیایید و با قاطعیت از حق درست  خودتون دفاع کنین

دیروز وقتی که رفتم خونه مامان جون گفت که امروز دخترتو از پنکه آویزون می کنم ناقلا هم سربسر باربد میزاره هم من آخه مگه هم سنتم جوجو

من که دیدم اوضاع بیریخته گفتم مامانجون ما فردا میریم خونمون حداقل یه شیفت راحت باشی چون وقتی ما اونجائیم دیگه مامان جون کارشون دراومده مامانم گفت باز بهت برخورد مگه من چی گفتم آخه دلم برای جوجه هات تنگ میشه اگه بری

منم موندم با مامان جون که تکلیفمو روشن کنه بالاخره بمونیم با این شرایط یا بریم با اون شرایط؟؟؟؟؟؟؟؟

شما بگین چه راهکاری در پیش بگیرم با این دو وروجک که همگی عاشقشون  هستن شیطونیهاشون هم درجه یک یک و اساسی

دیروز خاله جون کلی دنیال گوشوارش می گشت معلوم شد کار تارا خانم بوده آخه تو این اوضاع احوال کسی با طلا و جواهر شوخی میکنه تارا جوجه ؟( از 5 سال پیش تا حالا قیمت سکه 6 برابر شده ، نمی دونم وقتی خودتون این خاطراتو می خونید قیمتش رسیده به کجا ؟؟؟؟؟؟؟)  خلاصه کلی گشتیم تا پیداش کرد منم به خاله گفتم لطفا اینا رو کمتر بچلون حالا ما اشکالی نداره بغل هر کی می رن لپاشو می کشن آخه مگه بقیه گناهی کردن می خوان محبت کنن به بچه ها

خوشگلای من تقریبا 35 روز مونده به آخر سال و من از همین الان دارم بوی بهارو احساس می کنم آخه توی این شهر زمستون کوتاه ، بهار گذرا و تقریبا 10 ماه از سال تابستونه

من موندم و یه خونه که دوساله خونه تکونی نشده و یه عالمه کار با وقت کم به نظرتون می تونم انجامشون بدم یا اینکه یه پروژه دیگه رو عملی کنم:

پروژه اسباب کشی به یه خونه دیگه نزدیک خونه مامان جون تا یه ذره رفت و آمدمون راحت تر بشه و یه دفعه خونه جدیدو تر و تمیز کنیم ولی خوب اسباب کشی هم معضل بزرگیه که وقتی بهش فکر می کنم تن و بدنم به لرزه می افته

خوب دوستان عزیزم به نظرتون چی کار کنم اسباب کشی کنیم یا خونه تکونی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مسئله این است ماندن یا رفتن .................

واقعیتش اینه دلم می خواد نانا بیاد با یه فوت خونه رو بکنه عین دسته گل اگه میشد چی میشد؟؟؟؟؟؟؟؟

خلاصه باید یه برنامه ریزی حسابی بکنیم تا برای سال جدید آماده بشیم

فعلا بای تا های می بوسمتون هزار بار

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (10)

مامانی درسا
25 بهمن 90 12:57
من کلبه ی خوشبختی تو را روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد و قشنگترین لحظه هایم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا بدانی عاشق ترین پروانه ات خواهم ماند . . . روز عشق مبارک . مامانش . باربدی و تارای عزیزم
محيا كوچولو
25 بهمن 90 15:52
منم تبريك ميگم ايشالله هميشه شاد باشيد و خوشبخت، با اين جوجوها نه اسباب كشي كنيد نه خونه تكوني
بابای دوقلوها
25 بهمن 90 15:56
کلا فکر کنم خدا این وروجکا رو میفرسته واسه حال گیری ما که تلوزیونمون ترکیده. میخوایم صدا رو بلند کنیم کانال عوض میشه. میخوام کانال رو عوض کنیم خاموش میشه. خلاصه کلی قاط زده. ولی شیرینی بچه به همین فضولیاشهههههههه
رادین
25 بهمن 90 20:05
استاد تارا و دستیار باربد، خواهشمند است که آموزش های لازم جهت حالگیری را برای من نیز ارسال کنید تا بتوانم حال در ابعاد وسیع بگیرم. البته شایان ذکر است کارهایی در این زمینه صورت گرفته ولی نیاز به اموزش از بزرگانی همچون شما دارم. ارادتمند شما رادین
سمیرا مامان آنیتا
25 بهمن 90 21:58
جیگر این شیطونیاشون وایییییییییییی از خونه تکونی .. من جات بودم میرفتم یه خونه تر و تمیز ... بعد سال بعد هم به همچنین .. به خدا من تو کارای روزمره هم موندم چه برسه به خونه تکونی
مامان انیسا
25 بهمن 90 23:50
اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی . اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی. اگه شمع بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی ولنتاین مبارک
مامان باران و بارین
26 بهمن 90 22:38
خدا بزرگه...ایشالا یه تصمیم خوب می‌گیری...ولنتاینتون هم مبارک عزیزم...
مامان آرشیدا قند عسل
27 بهمن 90 9:36
من که هی دارم بهت میگم یه خونه بگیرید جفت خونه ما هم خیال تو راحت میشه هم من یه روز سه تاشون میان خونه شما دمار از روزگارت در میارن یه روز هم سه تاشون میان خونه ما دمار از روزگارم درمیارن تازههههه تا اوضاع به فاجعه نزدیک شد سریع شال و کلاهشون میکنیم سه تا صندلیهاشون رومیذاریم عقب ماشین میریم ددر اونققققققققدر دورشون میدیم تا خودمون سرگیجه بگیریم اونا بیان پشت فرمون ما لالاکنیم!!!!!
نسترن
28 بهمن 90 12:35
کاش ادم قدرلحظه ها روبدونه شیرینی اینا هم به شلوغکاریشون بگدارهرجوراحتا خوش حال باشن درسته زحمت شما انسیه جون زیادمیشه ولی خستگی به نظرمن شیرینیه خداواست همیشه سالم نگهشون داره بااجازه لینکت کردم
مامان خورشيد
29 بهمن 90 14:04
غصه نخور عزيزم، به قول مامان بزرگم امسال سال بچه است بي خيال كار خونه. خوش باشيد و سال نو رابا شادي شروع كنيد.