wi-fi
سلام به جوجه هاي خوشگلم حالتون چطوره
عرض خدمتتون كه من چهارشبه ظهر اومدم خونه خودمون شما هم با بابا ايمان ساعت 3 از خونه مامان جون اومدين وقتي به مامان جون زنگ زدم صداش بغض دار بود با نگراني ازش پرسيدم چي شده مشخص شد كه بله جاي خالي شما دلتنگش كرده گفتم بهش از دستمون خسته نشدي گفت مگه ميشه
بعدا كاشف به عمل اومد كه خاله جون هم كلي گريه كرده واقعا مهره مار دارين همه رو عاشق خودتون كردين
روز سه شنبه هم كه به مناسبت روز تعطيل شهادت امام رضا خونه خاله من بودين حسابي شيطوني كردين و كلي از پله بالا رفتين حس مي كنم پله براي شما يك آرمانه كه همه جا دنبالش مي گردين آخه ما كه پله نداريم خونه مامان جون اينا هم در داره و هميشه بسته اس ولي شما خيلي حرفه اي پله نوردي مي كنين
بگذريم روز چهارشنبه وقتي اومدين ، اومدم تو پاركينگ به استقبال شما
نا گفته نماند كه من ساعت 2:20 رسيدم خونه و در عرض 40 دقيقه يك فروند ناهار آماده كردم - يك ديگ ماكاروني- آخه سريعترين غذاييه كه آماده ميشه القصه اومدم دنبالتون و شما چقدر ذوق كردين وقتي حياطو ديدين و از همه مهمتر اومدين بالا رفتين تو اتاقتون وشروع كردين به شيطوني
حدوداي 5 خوابيدين تا 7 بعدش كارتون و اهنگ و بازي و ......
اونشب حدود 11 خوابيدين تا فردا حدود 9:30 البته وسطاش هم مرتب بيدار شدين
روز پجشنبه قرار بود آرشيدا بياد پيشتون كه نيومد و با ماميش رفته بود اداره و حال جانانانه اي از مامي طفليش گرفته بود
روز جمعه حدود 9 بيدار شدين يه خورده با بي ميل صبحونه خوردين عليرغم خواب الودگي نخوابيدين تا 2:30 وقتي بابايي اومد ساعت 3:15 بيدار شدين و ديگه بيدار بودين تا 9 قربونتون برم كه انقدر نق زدين كه حد و حساب نداره كلي هم گريه زاري كردين و ساعت 9 خوابتون برد منم در حال نيمه غشي بودم خاله نيكي هم دست كمي نداشت
ديشب خاله جون اومد تا امروز پيشتون بمونه بله اومدن همانا و بيدار شدن شما حضرات سر ساعت 10 همان
باورتون نيميشه كه تارا 12:30 خوابيد باربد يه ربع به 2 و منم 3:30 با صداي گريه تارا ساعت 5 بيدار شديم انگار ترسيده بود چون جيغ مي كشيد اخه چند شبيه ديگه تو اتاقتون مي خوابين شايد تنهايي ترسونده بودش خلاصه با توضيحاتي كه عرض كردم بنده ساعت 7:30 بيدار شدم و با تأخير سر 8 رسيدم اداره
امروز تجهيزات الكترونيكي اداره يكي بعد از ديگري هنگ كرده اول اينترنت قطع شد بعد كامپيوتر من چون يه نامه مهم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! داشتم رفتم سراغ كامي همكارم كه اونم هنگ كرد حالا يا دست من بوده يا تقصير نامه مورد نظر!!!!!!!!!!!
نزديك ظهر اومدن برا چكاپ اينترنت و خوشبختانه درست شد البته ايراد اصليش چيزي جز اين نبود شل شدن كابل ورودي به سيستم. بعدش wi-fi گوشيهامون تنظيم شد و ذوق زده اينترنت نديده رفتم تو نت كه مطلب بنويسم كه متوجه شدم با موبايل فقط ميشه عنوان نوشت......
اين شد كه عنوان اين پست شد موضوع بالا و عوضش هم نمي كنم
ساعت يه ربع به 2 رسيدم خونه با خالتون تعاملات چندي انجام داده بودين و اصلا نخوابيده بودين در عوض 2:30 خوابيدين تا 4 وقتي بابايي رفت من از فرصت حضور خاله استفاده كردم و بردمتون حمام بعد حمام كمي بازي كردين و ساعت 7 خوابيدين باربد الان بيداره و داره خدمت گوشيم مي رسه تارا گل نازم هنوز خوابه
تو اين دو سه روز پيشرفت خوبي توحرف زدن داشتين بده بيا بئيم من من ات ات ( اتل متل ) بچه نه
راستي يه چيز ديگه باربد به تاراميگه تاتا و تارا به باربد ميگه باب ( با ضمه ب )
عاشق پاستيل هستين آخه بابايي براتون پاستيل مولتي ويتامين خريده پفك و چيپس و لواشك هم كه نگو
تارا اعضاي بدنش رو كاملاميشناسه باربد هم كم كمك داره ياد مي گيره
الهي فداتون بشم من ماشالا دارين بزرگ ميشين و تربيت آموزشي و پرورشيتون تو اين دوره خيلي خيلي مهمه از خدا مي خوام كه موفقمون كنه