تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

wi-fi

1390/11/8 20:41
نویسنده : مامان انیس
518 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام به جوجه هاي خوشگلم حالتون چطوره

عرض خدمتتون كه من چهارشبه ظهر اومدم خونه خودمون شما هم با بابا ايمان ساعت 3 از خونه مامان جون اومدين وقتي به مامان جون زنگ زدم صداش بغض دار بود با نگراني ازش پرسيدم چي شده مشخص شد كه بله جاي خالي شما دلتنگش كرده گفتم بهش از دستمون خسته نشدي گفت مگه ميشه

بعدا كاشف به عمل اومد كه خاله جون هم كلي گريه كرده واقعا مهره مار دارين همه رو عاشق خودتون كردين

روز سه شنبه هم كه به مناسبت روز تعطيل شهادت امام رضا خونه خاله من بودين حسابي شيطوني كردين و كلي از پله بالا رفتين حس مي كنم پله براي شما يك آرمانه كه همه جا دنبالش مي گردين آخه ما كه پله نداريم خونه مامان جون اينا هم در داره و هميشه بسته اس ولي شما خيلي حرفه اي پله نوردي مي كنين

بگذريم روز چهارشنبه وقتي اومدين ، اومدم تو پاركينگ به استقبال شما

نا گفته نماند كه من ساعت 2:20 رسيدم خونه و در عرض 40 دقيقه يك فروند ناهار آماده كردم - يك ديگ ماكاروني- آخه سريعترين غذاييه كه آماده ميشه القصه اومدم دنبالتون و شما چقدر ذوق كردين وقتي حياطو ديدين و از همه مهمتر اومدين بالا رفتين تو اتاقتون وشروع كردين به شيطوني

حدوداي 5 خوابيدين تا 7 بعدش كارتون و اهنگ و بازي و ......

اونشب حدود 11 خوابيدين تا فردا حدود 9:30 البته وسطاش هم مرتب بيدار شدين

روز پجشنبه قرار بود آرشيدا بياد پيشتون كه نيومد و با ماميش رفته بود اداره و حال جانانانه اي از مامي طفليش گرفته بود

روز جمعه حدود 9 بيدار شدين يه خورده با بي ميل صبحونه خوردين عليرغم خواب الودگي نخوابيدين تا 2:30 وقتي بابايي اومد ساعت 3:15 بيدار شدين و ديگه بيدار بودين تا 9 قربونتون برم كه انقدر نق زدين كه حد و حساب نداره كلي هم گريه زاري كردين و ساعت 9 خوابتون برد منم در حال نيمه غشي بودم خاله نيكي هم دست كمي نداشت

ديشب خاله جون اومد تا امروز پيشتون بمونه بله اومدن همانا و بيدار شدن شما حضرات سر ساعت 10 همان

باورتون نيميشه كه تارا 12:30 خوابيد باربد يه ربع به 2 و منم 3:30 با صداي گريه تارا ساعت 5 بيدار شديم انگار ترسيده بود چون جيغ مي كشيد اخه چند شبيه ديگه تو اتاقتون مي خوابين شايد تنهايي ترسونده بودش خلاصه با توضيحاتي كه عرض كردم بنده ساعت 7:30 بيدار شدم و با تأخير سر 8 رسيدم اداره

امروز تجهيزات الكترونيكي اداره يكي بعد از ديگري هنگ كرده اول اينترنت قطع شد بعد كامپيوتر من چون يه نامه مهم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! داشتم رفتم سراغ كامي همكارم كه اونم هنگ كرد حالا يا دست من بوده يا تقصير نامه مورد نظر!!!!!!!!!!!

نزديك ظهر اومدن برا چكاپ اينترنت و خوشبختانه درست شد البته ايراد اصليش چيزي جز اين نبود شل شدن كابل ورودي به سيستم. بعدش wi-fi  گوشيهامون تنظيم شد و ذوق زده اينترنت نديده رفتم تو نت كه مطلب بنويسم كه متوجه شدم با موبايل فقط ميشه عنوان نوشت......

اين شد كه عنوان اين پست شد موضوع بالا و عوضش هم نمي كنم

ساعت يه ربع به 2 رسيدم خونه با خالتون تعاملات چندي انجام داده بودين و اصلا نخوابيده بودين در عوض 2:30 خوابيدين تا 4 وقتي بابايي رفت من از فرصت حضور خاله استفاده كردم و بردمتون حمام بعد حمام كمي بازي كردين و ساعت 7 خوابيدين باربد الان بيداره و داره خدمت گوشيم مي رسه تارا گل نازم هنوز خوابه

تو اين دو سه روز پيشرفت خوبي توحرف زدن داشتين بده بيا بئيم من من ات ات ( اتل متل ) بچه نه

راستي يه چيز ديگه باربد به تاراميگه تاتا و تارا به باربد ميگه باب ( با ضمه ب )

عاشق پاستيل هستين آخه بابايي براتون پاستيل مولتي ويتامين خريده پفك و چيپس و لواشك هم كه نگو

تارا اعضاي بدنش رو كاملاميشناسه باربد هم كم كمك داره ياد مي گيره

الهي فداتون بشم من ماشالا دارين بزرگ ميشين و تربيت آموزشي و پرورشيتون تو اين دوره خيلي خيلي مهمه از خدا مي خوام كه موفقمون كنه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

مامانی درسا
9 بهمن 90 1:54
مگه میشه این دوتا خوردنی جایی برن و کسی دلتنگشون نشه . خاله خیلی خیلی دوستتون داره .
مامان خورشيد
9 بهمن 90 7:55
وقتي پست مي ذاريد انقدر هيجان زده مي شم كه چطوري به اينهمه كار مي رسيد و به عزيزترين ها هم اجازه بازي و تفريح و شيطوني ميدين و خلاصه مادر نمونه اي هستين. الهي خدا بهتون قوت و سلامتي بده.
بابای دوقلوها
9 بهمن 90 9:58
سلام نمکدونا. خووووووبید. الهی چه ملوسکن این دوتا فرشته. خدا حفظشون کنه. ممنون که به وبلاگم سر زدید. اگر مایل باشید تبادل لینک کنیم. بهم خبر بدید به امید دیدار مجدد
سمیرا مامان آنیتا
9 بهمن 90 11:22
ماشالا به این شیطونای تو دل برو ما دلمون عکس میخواد مامانی
محيا كوچولو
9 بهمن 90 11:41
سلام به تاتا و باب من كه خيلي از مامان بزرگ و بابابزرگهام دورم حتما اونا خيلي دلشون برام تنگ ميشه، خوشبحالتون كه زود زود همديگه رو ميبينيد
بابای دوقلوها
11 بهمن 90 9:06
سلام. ممنون که دوقلوها رو لینک کردید. منم با افتخار تارا و باربد عزیز و خوشمل رو لینک کردم. به امید دیدار مجدد
مامان آدرین
15 بهمن 90 17:49
سلام انیسه جان دست مریزاد به این مامان خوبی که این دوتا گل خوش بو دارن ولی حالا دعوا چرا به ما سر نمیزنین؟
4فرشته
17 بهمن 90 3:23
سلام .وبلاک خوبی دارین بهتون تبریک میگم.به من هم حتما سر بزنین.منتظرم.و نظر بدین در کنار وبلاک.راستی در مورد تبادل لینک به من جواب بدین.اگه خواستین منو با اسم(انریکه . کامران هومن.کریس رونالدو )لینک کن.ممنون دوس دارم هر روز بیاین و در نظر سنجی کنار وبلاک شرکت کنین.فعلا
مادر کوثر و علی
17 بهمن 90 7:01
وای ماشالله به این مامان فعال و پرکار! آخه چجوری سرکار هم میرید شما؟ واقعا سخته ولی جای تشویق داره موفق باشید تا تا و بابُ هم ببوسید