خواب چیه ؟!!!!! فقط بازی...
سلام بلا ها حالتون خوبه شیطونا دیگه یکسره شدین تنتون خورده به تن آرشیدا خودم حالتون رو می گیرم ( شوخییییییییییی)
عرض به خدمتتون دیروز ساعت 9 بیدار شدین وقتی اومدم خونه مامان جون گفت به اندازه یه ربع خوابیدین دیگه بیدار بودین من و بابایی از شدت خواب آلودگی کسل بودیم شما هم که مرتب از سر و کولمون بالا رفتین و هر وقت دیدین انگار داره خوابمون می بره چنگ مبارکو فرو بردین تو موهامون
تمام ترفندهای 14 ماه گذشته رو به کار بردیم شاید بخوابید ولی بی فایده بود
منم خواستم خونه رو جارو بکشم دیدم دوتائیتون کیسه نون رو بردین وسط پذیرایی و برای گنجشکای شهرمون تیکه تیکه می کنید .من هی جمع کردم شم پشت سرم راه رفتین و به دلخواه خودتون عمل کردین مامانیا یه ذره بزارین خونه مرتب بشه ........
وقتی خواستیم بریم دکتر باربد یه ذره خوابید تارا هم تو ماشین خوابید تو مطب تارا رو گذاشتم تو ترازو یه دفعه بیدار شد با دیدن دکتر گریه شدیدی سر داد و دستپاچمون کرد دکتر با عجله قد و وزن بچه ها رو تست کرد الحمدالله همه چی نرمال بود برای آهن و ویتامین دارو های جدیدی تجویز کرد که فرصت نشد بریم داروخانه
تارا : وزن - با لباس 10100 ( دکتر براش 400 گرم وزن لباس تعیین کرد و در نتیجه شد 9700)
دور سر: 47
قد: اونقد گریه کرد و درست نایستاد که فکر کنم عدد 77 که دکتر گفت اشتباه باشه
باربد : وزن - با لباس 10800 ( 500 گرم وزن لباس در نتیجه 10300 )
دور سر 49
قد : 77( ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
دندوناتون رو هم معاینه کرد باربد دهنش رو محکم بسته بود مگه باز می کرد ناقلا
قرار شد از این به بعد هر دو ماه یکبار بریم پیش دکتر ضمنا می خوام لباساتون رو هم وزن کنم ببینم درسته یا نه آخه به نظرم لباساتون خیلی سبک بود
بعدش یه خورده چرخ زدیم و بابایی به یه خورده از کاراش رسید ساعت 9اومدیم خونه باربد تو ماشین خوابید و ماشالا به تارا آخر شب با دردسر خوابیده از ساعت 2 شب هم ساعتی یکبار بیدار شدم چون نوبتی بیدار شدین ساعت 6 دیگه بلند شدم که به کارام برسم دیگه فقط صبحای زود می تونم یه ذره کارای خونه رو با تمرکز انجام بدم یعنی همه جا رو مرتب کنم تا دوباره بهم بریزینشون فرشته های زندگی من