کریسمس مبارک !!!!!
سلام و صد تا سلام به زیبایی فصل سپید زمستان به دوستای خوبم و البته یه سلام مخصوص به دردونه های نازنینم فرشته های زندگی من
حال و احوالتون چطوره امیدوارم توی این روزای سرد دلاتون گرم گرم باشه اونقدر شاد و خوشحال باشید که فقط و فقط از ثانیه هاتون لذت ببرید این ثانیه های بدون بازگشت که ارزشمندترین داشته های ماست که خدای بزرگ فقط و فقط به خودمون داده
الهی کمکمون کن که به بهترین شکلی ازشون استفاده کنیم مبادا که روز و لحظه ای در زندگی بیاد که حسرت زمان از دست رفته رو بخوریم .....این دیگه اصلا راه حلی نداره
خب ازین حرفا که بگذریم ما مثل همیشه با هم مشغولیم اداره مهد کودک خونه مامان جون گاهی اوقات هم بیرون البته گردش های هفتگی با وجود سرمای هوا همچنان بقوت خودش باقیه جای همه دوستان خالی خیلی هم خوش می گذره
خدایا شکرت به خاطر دوستای خوبی که دارم مهربون و با محبت و دلسوزن براشون بهترین ها رو آرزو می کنم امیدوارم که خدا بهشون سلامتی و عاقبت بخیری بده
دیگ براتون بگم توی دو هفته ای که گذشته به خاطر تعطیلات دهه آخر صفر تقریبا نیمه تعطیل بودیم یه روز در میون رفتیم اداره و مهد ...خیلی دلم می خواست یه مسافرت بریم و تمدید اعصاب بکنیم که جور نشد فدای سرتون
منم خوبم بد نیستم به لطف خدا خستگی هام ادامه داره دلم می خواد از خودم مرخصی بگیرم چند ساعتی ولی خب نمیشه خواب و بیداریم بهم ریخته اس
شب دیرتر از همه می خوابم صبح ها م زود بیدار میشم خدایا منو شرمنده بدنم نکن بهم توان بده
وروجکا هم طبق معمول مشغول شیطنت و ریخت و پاش و انگار نه انگار که یکی باید جمع و جور و نظافت کنه
فضول و شیطون شدن و بشدت با هم دعوا می کنن و به همون سرعت آشتی می کنن مدام در حال شکایتن از همدیگه
انیس باربد باز رفت جلوی تلویزیون ...انیس تارا ماشینمو برداشت... انیس من پرشین تون می خوام و همزمان انیس من سی دی می خوام
و دوباره همزمان من ج.ی.ش دارم انیس بیا با من ( اینجا دلم می خواد دو نفر باشم ....)
انیس منو ببر حمام
انیس زنگ بزن ببین چرا ایمان نمیاد
انیس کارتو بکن بریم خونه خاله نیکی
انیس انیس انیس.......... شنیدن اسم من از زبون شیرین عسلام این روزها شادترین ملودی منه خدایا شکرت که می تونم و از پسش بر میام گله و شکایتامو به بزرگی خودت ببخش و این نعمت های بزرگ رو برامون سلامت نگه دار
شیرین حرف می زنید و کلمات بزرگتر از خودتون بکار می برید تمام تبلیغات تلویزیون رو حفظ هستید و باهاشون همخونی می کنید و بعد هر تبلیغ سفارش خرید میدید انیس اینو بخر انیس اونو بخر برای خرید وسایل مورد نیاز و علاقه شما والا باید درآمد میلیاردی داشت ...
قربونتون برم که بهونه های شادی زندگیم هستید امیدوارم که سلامت و خوشبخت و عاقبت بخیر باشید همیشه
انقدر شیطونی و شیرین زبونی می کنید که والا یادم نمی مونه چکارا کردید و چه حرفایی زدید
دیشب باربد طبق معمول موقع خواب داشت بازیگوشی می کرد نمی دونم چی گفت که ایمان بهش گفت برو از اتاق بیرون من کاری بهت نمدارم برگشته بش میگه خب حالا خدا نگهدار شبت بخیر کریسمس مبارک ( بس که توی این روزا در مورد کریسمس می پرسن دیگه نمی دونم چجوری جواب بدم )
تارا میگه مامان بریم یه درخت بزرگ کریسمس بخریم ...انیس وقتی برف میاد کریسمس میشه
راستی یه اعتراف کوچولو بکنم اینجا ......دیشب بعد سی سال تماشای کارتون فهمیدم که اسم سگ میکی موس چیه اونم البته باربد بهم گفت قربونش برم ( اسمش هست پلوتو)
مدتیه بچه ها میگن یه حیوون بخریم ولی حیووناشون که نرمال نیست دو تا میمون می خوان یه موش یه سگ چند تا کبوترگنجشک ( تارا فکر میکنه یه پرندس ) و البته یه اسب
همه رو هم قرار ه توی آپارتمان نگه داری کنیم زیر تخت بچه ها
دوز علاقمندی به حیات وحش ارثی بهشون رسیده ولی دیگه خیلی زیاده من در این حد نبودم اصلا
البته فیل و شیر هم دوست دارن
بچه های حالا واقعا سر نترسی دارن
پنجشنبه شب که دوستای گلم اومدن خونمون بعدش رفتیم پارک هوا خیلی سرد بود ها و لی چسبید
من و دوستام روی نیمکت نشسته بودیم بچه ها هم دور برکه اردکا می چرخیدن که یه دفعه دیدم سه تاشون دور یه درختن مدام خم و راست میشن بعد چند دقیقه آرشیدا اومد و گفت تارا به گربه دست زده واااای کپ کردیم من و خاله نیکی
خاله برای تحقیقات که رفت مشخص شد سه تایی گربه رو گیر انداختن و نوبتی نازش کردن
تازه شب که اومدیم تارا با افتخار تعریف هم کرده ...خداییش گربه ابلهی بوده گربه هم گربه های قدیم
حافظه ام شده مثل ماهی متاسفانه خیلی اتفاقات دیگه هم هست که الان یادم نمیاد
آهان یه چیز دیگه ام بگم دو هفته پیش به اتفاق هم گروهی های عزیز رفتیم رستوران چشمتون روز بد نبینه اونروز کلی تذکر خوردیم به خاطر شیطونی بچه ها ....البته ما به خودمون بد نگذروندیم مثل همیشه بسیار نرم و لایت برخورد کردیم والا بخدا ..... بی ظرفیتا آخه بچه باید شیطونی کنه مگه اومدید کافی شاپ عشقولانه .... بابام جان اومدید رستوران نمی دونم چرا مردم یادشون میره بچه ها شیطونن پر سرو صدان....... خلاصه قرار بر این شد که دیگه نریم اونجا والا بخدا
البته انگار شانس منه ها
توی این مجتمع هم که تازه اومدیم ماییم که بچه ها کوچیکن بقیه یا زوج جوان تازه ازدواج هستند یا زوج پیر بازنشسته هر چند روز یکبار هم یه تذکر روی برد می زنن بی تربیتا
نوه همسایه ما هفته پیش اومده بود طفلی کمی بازی و بپر بپر کرده سریع اخطاریه صادر شده مردم اعصای ندارن بخدا ... تحمل هیچی ندارن ..خونه ما که انگار کسی توش نیست با وجودیکه پر واحده
امروز اومدم بعد مدتها یه سری بزنم به اینجا یه تعداد عکس هم می زارم بقیه داستان شیطنتاتون بمونه برای بعد
خاله نیکی گل دوست خوب و مهربون و عزیز و قدیمی من این کیک خوشمزه رو برای تولد من درست کرد و اورد اداره قربونت برم من که انقدر مهربون و گلی
باربد در حال بیل زدن باغچه خونه بابا بزرگم
باربد و میکی موس فست فود پدر خوب هر کار کردم تارا عکس نگرفت
بدون شرح
باربد وقتی بعد از یه روز کامل شیطنت ترن آفف می شه
دختر گلم با موهای کوتاه شده خوشگلش
نقاشی تارا
رنگ آمیزی باربد