اسباب کشی
سلام سلام سلام
ما اومدیم با یه دنیا تشکر از همه دوستان عزیزمون که برامون پیام گذاشتن و بهمون سر زدن
حالتون خوبه
دلیل غیبت من می دونید چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان میگمممممممممممممممممممممممممممممم
یادتونه تو پستای قبلی نوشتم تو فکر جابجا شدنیم بللللللللللللللللللللللله اون خونه مناسبی که دنبالش بودیم پیدا شد و خداروشکر اسباب کشی کردیم به خونه جدید
البته من دو تو خط نوشتم ولی یه هفته ای طول کشید تا خونه جدید آماده شد اگر چه هنوز یکی دو روزی کار داره ( دارن کمد دیواریها رو نصب می کنن ) ووووووووووووووووووووو پوستمون کنده شد البته بیشتر بابا ایمان که دستش درد نکنه برای بسته بندی وسایل و پهن کردنشون تو خونه جدید واقعا کمک کرده (البته من کمکش کردم .........و بیشتر کارا با ایشون بوده ...)
اینجا یه تشکر ویژه دارم از مامان جون و خاله جون که تو نگهداری بچه ها خیلی کمک کردن و بچه ها شبانه روز پیش مامان جون بودن طفلی از کار و زندگی افتاده تو این مدت البته براتون بگم هنوز رسما خونه مامان جونیم و ایشالا خونه که آماده آماده شد میریم توش حقیقتش به خاطر شیطنت بیش از حد بچه ها ترجیح دادیم تا خونه مرتب نشده نبریمشون
خونه جدید بزرگتره و فضای بازی بچه ها خیلی بیشتره
جونم برای گلای نازم بگه تو این مدت که من و بابا سرگرم اسباب کشی و مرتب کردن خونه بودیم زیاد فرصت نکردیم ببریمتون بیرون شماها هم بشدت ددری هستین و این موضوع باعت بی حوصلگیتون شده در نتیجه بیشتر بعد از ظهرا میریم تو حیاط آب بازی ناقلا ها هم یاد گرفتن اول خودشون رو خیس می کنن بعد منو بگذریم که بعدش با چه دردسری می برمشون تو حمام ...... چنان گریه زاری راه می اندازن که هر کی بشنوه چه خیالایی می کنه پیش خودش...
از خرابکاریهاتون نگم چیزی بهتره فقط بگم که روزی نیست که حداقل یه لیوان نشکنید و ریخت و پاش موقع غذا خوردن هم که جای خودش داره
حرف زدنتون بد نیست کلماتی که میشنوین تکرار می کنین من عاشق اون غلط غولوط حرف زدنتونم
تارا قربونش برم ادای منو در میاره وقتی باربد شیطونی می کنه میگه با نه نه
پریروز باربد رفته بود سراغ کیف خاله جون دیدم تارا رفته میگه با ن اون ( نکن ) دست ن ( نزن ) وقتی دید گفتنش بی فایده بوده و باربد سرگرم کار خودشه گفت خدایا ( عین من که وقتی کلافه میشم از شیطونیهاشون میگم خدایا .......) یعنی می خواستم بخورمش درسته اینقد که خانم شده گل من
باربد اما داره خیلی شیطون میشه تارا حداقل حرف گوش کنه ولی باربد نه ضمنا تارا خیلی علاقه داره به کمک کردن یعنی وسایل سفره می بره و میاره باربد اما اگه میلش باشه ولی اگه میلش نباشه انگار نه نگار صداش می کنی تنبل خانیه برا خودش عاشق اون راحت طلبی و لم دادناش هستم برعکس تارا عین فرفره اس ماشالا و من ذوق زده میشم وقتی حرکاتشون رو می بینم
امروز روز چهارم ماه مبارک رمضانه و اگه خدا قبول کنه امسال بعد دوسال روزه می گیرم با اینکه هوا خیلی گرمه و دما از 48 نمیاد پائین خدا رو شکر زیاد اذیت نشدم امیدوارم که طاعات و عبادات همگی مقبول درگاه حق باشه و خداوند بزرگ همه آرزومندان رو به حاجاتشون برسونه
تو شبهای قدر بیماران رو فراموش نکنیم و از خدای مهربون بخوایم که شفای همه بیماران رو عنایت کنه
امروز بعد مدتها گذارم افتاد به درمانگاهی که توی دوره بارداریم چندبار رفته بودم برای آمپول زدن خانم ماما وقتی منو دید سراغ بچه ها رو گرفت وقتی براش از بچه ها گفتم خیلی خوشحال شد و گفت یادته چقدر اذیتت کردن حالا بزار راحت فضولی کنن ما هم گفتیم چششششششششششششششششششششششم
به خاطر ماه رمضان ساعت کاری کم شده و من با احتساب 2 ساعت مرخصی روزانه 10 میام اداره تا ساعت 2 از دیروز هم اومدم بعد چند روز مرخصی کلی کار داشتم و بعد دو روز الان یه ذره سرم خلوت شد تا بیام نت از شانس اینترنت خاله جون تموم شده و تمدیدش نکرده هنوز ....خونه جدید هم که اینترنت پرسرعت نداره و بعد رفتنمون باید درخواست بدیم با این اوصاف فعلا فقط تو اداره می تونم اینجا سر بزنم تو این مدت دلم خیلی خیلی برای دوستای عزیزم تنگ شده بود و سر فرصت حتما پیش همشون میرم
فعلا به خدای مهربون می سپارمتون و 10000000000000000000000000000000000 بار می بوسمتون جوونه های خوشگل زندگی