تعطیلات
سلام به گلهای قشنگم
جونم براتون بگه که سه روز تعطیلی گذشت و فردا ساعت شش و نیم صبح باید سر کار حاضر باشم و الان ١٢:٢٠ دقیقه شبه .تو این سه وز ماشالا به جونتون اصلا نتونستم یک دقیقه بشینم پای کامپیوتر.
اين روزا دندوناتون تو راهن و خيلي اذيتتون مي كنن . امروز غروب اولين دندون باربد اومد. الهي قربونش برم يه نوك كوچولو مثل خودش خوشگل
امروز تارا خيلي خيلي گريه كرد و نق و نوق كرد انگار سرما خورده بود بهش قطره و شربت داديم ، خوابيد وقتي بيدار شد بهتر شده بود ولي دوباره آخر شب كمي گريه كرد فداش بشم معلومه لثه هاي بالاييش اذيتش مي كنن چون مرتب فشارشون ميده
ديگه براتون بگم ماشالا روز بروز دارين شيرين تر و با مزه تر ميشين و سرو صدا و شيطونيتون بيشتر اگه ازتون غافل بشم يا تارا رفته تو در و ديوار و مبل يا رفته سروقت باربد كه موهاشو بگيره و يا رفته تو آشپزخونه
اينه كه با كمال جسارت وقتي خيلي كار دارم ميزارمتون تو روروك تا حسابي دور خونه چرخ بزنين در اين اوقات شما معمولا اسباب بازيهايي كه رو زمين ريخته مي خوايد و اگه حواسم طرف شما نباشه ممكنه كله معلق با روروك بيايد رو زمين خلاصه اينكه با شما غنچه ها اصلا متوجه گذر زمان نميشم
يه مطلب ديگه اينكه داريد يواش يواش تمرين حرف زدن مي كنيد . باربد امروز مي گفت اممي اممي
بببوووو پوففففففف ماما نننننننه تارا خانم هم كه ميگه هاها ببووووو اونگه
اينم چند تا عكس از بچه هاي گلم ماشلا به جونتون
« تارا خانم»
« باربد خان»