تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

این روزها

1393/4/28 12:06
نویسنده : مامان انیس
532 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و صد تا سلام به عزیزای دل من حال و احوال خوبه خوش می  گذره 

جونم براتون بگه  امروز مصادف  هست با شهادت حضرت مولی الموحدین علی  علیه السلام  امروزتعطیله و خونه مامان جون هستیم البته از سه روز پیش اینجا تشریف داریم و طبق معمول شما مشغول آتیش سوزوندن و خرابکاری هستید قربونتون برم که به همه چی کار دارید

این  روزا هوا خیلی گرم شده و به اصطلاح خرماپزونه ....ما که به قول باربد پخته شدیم رفت

ماشالا بهتون که بزرگ شدید و دارید قد می کشید خدا رو هزار مرتبه شکر به خاطر این  نعمتی که به ما عنایت کرده

ما هم خوبیم  احتمال زیاد تا یه ماهه دیگه میریم خونه خودمون  تلاشمون برای اینکه بتونیم یه خونه بزرگتر و سه خوابه بگیریم نتیجه ای نداشت با این رشد قیمتها و اوضاع گل و بلبل اقتصادی 

کمد و کابینتها که وصل بشن اسباب کشی شروع میشه از شما چه پنهون هنوز خستگی پارسال توی تنمه

از خدا می خوام که شادی و ارامش رو به قلبای هممون برگردونه 

خدای بزرگ من نگفته  زیر و بم قلب منو می دونی به حرمت این روزای عزیز  این بنده روسیاهت رو عفو کن و منو ببخش به خاطر همه قصوری که در بندگی وو دارم

از دیروز باربد بشدت پیله کرده باید بریم خونه قبلیمون هر چی میگم خونه ما نبوده کلیداشو تحویل دادیم میگه نهههههه اسباب بازی هم اونجاست

میگم به نظر تو چه جوری بریم ما که کلید نداریم میگه بریم بالا در پشت بومو باز کنیم از تو دودکش بریم پایین 

میگم پلیس دستگیرمون می کنه میگه نه با لگد می زنم تو پاش بعد میرم تو اتاق بابا جون تفنگشو ب می دارم بهشون شلیک می کنم

یعنی سناریو ازین قویتر شما خوندید تا حالا  تازه طلبکار هم هست ازمون 

بابام چند وقت پیش توی باغچه یه قلمه کاشته و چون گل و گیاهانشو مثل بچه هاش شاید بیشتر دوست داره خیلی ه ای این قلگه رو داشت تا ریشه اش گرفت  بچه ها که میرن تو حیاط اول میرن طرف باغچه خوب گلا رو هم می زنن بعد یه سیخونکی هم به این قلمه میدن دوبار تا حالا درش اوردن از خاک یه بار هم شکوندنش

بابام کاری باهاشون  نداره قربون صدقشون هم میره بعد میا د با من دعوا می کنه میگه چرا بهشون نمیگی خرابکاری نکنن چرا حواستو نمیدی بهشون یه بار بلایی سر خدر خودشون نیارن

تارا دو سه روز پیش میگه انیسه باباجون دوباره درختشو کاریده ؟؟؟؟

با ربد میا د میگه فلان چیزو بده من نیاز دارم

تارا میگه باید برم حمام بوی گند میدم

داره با خاله اش میره بیرون خاله اش می گه عروسکتو نیاری به  من میگه انیسه مواظبش باش دنبالم گریه نکنه

این روزا یکی از بازی هامون اینه که من نی نی بشم  و بهم اب و غذا بدن بعد بگن ما میریم سرکار و ا اره ت  دنبالگون گریه نکنی

یه بازیه دیگه اینه میگن بیا کولی بازی سوا رم که شدن میگن اقا گاوه برو بعد چند دور که دیگه از کت کول افتادم  و میگم خسته شدم میگن اقا گاوه برو علفاتو بخور

شبا تا را میگه  می  خوام مدینه رو ببینم بعد میگه مامان چرا نمی خونه بیدارم کن یادم اومد ترانه اخر سریالو میگه وروجک فسقلی

مدتیه دوباره بهشون شربت زینک میدم شبا تارا شربتو میاره میگه بهم بده قدرم بلند بشه منظورش قدشه

باربد هم می خوره  می گه من قوی و بزرگ شدم ببین

باربد میاد میگه موافقی ایمان  خفیلیق کنیم یعنی بهش حمله کنیم و باهاش کشتی بگیریم

میگه باید ماشین بزرگ بخریم من رانتدگی کنم منظور از بزرگ شاسی بلنده

دیگه شارژ گوشی داره تموم میشه ا دامه شیرین زبونی ها برای بعد .....مراقب خودتون باشید  هزاربار می بوسمتون

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامانی گیلدا
29 تیر 93 12:51
سلام عزیزم چطوری خوبی؟خوش می گذره .ان شالله به سلامتی جابه جا شی.می گم یه پیشنهاد یه خونه پیش فروشی بخر که یک ساله بهت تحویل بده.شیطونهای خاله رو خیلی ببوس.من که این روزها خیلی گرفتارم و اینقدر تو اسباب کشی اذیت شدم دیگه حال ندارم بیام و فعلاپست جدیدی بگذارم........... .این خوشگلارو محکم فشار بده تا جیغشون دربیاد
مامان انیس
پاسخ
سلام عزیزم خوبم قربون محبتت لطف داری پیشنهاد خوبیه ولی حقیقتش تو این سه ساله اونقدر توی اسباب کشی ها اذیت شدم که دیگه حال یه سال اجاره نشینی دیگه رو ندارم برنامه مون این بود که یه باره بشه که جور نشد حالتو می فهمم حسابی خسته نباشی دخمل طلائیتو ببوس به جای من
سولماز
1 مرداد 93 9:19
سلام خسته نباشی امید دارم خانه جدید خیر و خوشی براتون بیاره وماشاالله به این وروجکها بااین زبونشون ما عکس می خواهیم
مامان انیس
پاسخ
سلام گلم مرسی از لطفت و آمین به دعای خوبتچشم عزیزم