بالاخره رفتیم دکتر
سلام خوشگلای من صبحتون بخیر
عرضم خدمت شما بالاخره طلسم شکسته شد و بعد 4 روز برنامه ریزی برا پایش 10 ماهگی رفتیم دکتر.خدا رو شکر این دفعه اوضاع و احوال رشدتون بهتر شده بود:
تارا خانم: وزن: 8500 قد : 74
آقا باربد : وزن : 9450 قد: 76
جونم براتون بگه آقای دکتر تو صیه هایی کرد از قبیل اینکه:
- روزی حدودا 6 دفعه باید غذای کمکی بخورید
- یواش یواش باید شیر خشک رو تو لیوان بهتون بدم تا عادت شیشه خوردن رو بتدریج بگذارید کنار
- روزی سه بار با خودمون غذا بخورید ( سر سفره در کنار بقیه ): صبحانه و ناهار و شام .ضمنا دیگه از غذای خانواده هم می تونید استفاده کنید.
- شیر پاستوریزه بمونه برا بعد یکسالگی
شیطونکای موش موشی مامان قربونتون برم الهی ماشالا دیگه برا خودتون بزرگ شدین
بعد دکتر رفتیم خونه خاله من و برا شام اونجا بودیم.شب تو ماشین شمادو تا گوگولی خوابتون برد البته بعد از انجام انواع و اقسام فضولی مثل روشن کردن برف پاک کن و چراغ نور بالا و نور پائین و بازی کردن با دنده و ترمز دستی و............. و دعوا سر نشستن و سرپا ایستادن کنار هم تو پنجره
وقتی اومدیم خونه شما سر حال و قبراق تا 12 شب مشغول فضولی بودین بعد فرمان خاموشی مطلق اومدین خوابیدین الهی فداتون بشم منننننننننننننننن
راستی همین الان با بابایی صحبت کردم و گفت که کندوی زنبورعسل دوباره رو رخت آویز شما تشکیل شده واییییییییییییییییییییییییییییییییییی خدای من یه قصه دیگه شروع شددددددددددددددد
حالا چکار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟